جام الست

پاسخ گویی به شبهات سیاسی ، مذهبی

جام الست

پاسخ گویی به شبهات سیاسی ، مذهبی

جام الست

پاسخ گویی به شبهات سیاسی ، مذهبی

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/jamealasst

آدرس صفحه اینستاگرام:
instagram.com/mohammad_mahdi_mottaghi

نویسندگان

۲۲ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

متن پیام منتشر شده در شبکه های اجتماعی به شرح زیر است:

در ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ روزهای هفته بدین گونه بوده است:

ﮐﯿﻮﺍﻥ ﺷﯿﺪ = ﺷﻨﺒﻪ
ﻣﻬﺮﺷﯿﺪ = ﯾﮑﺸﻨﺒﻪ
ﻣﻪ ﺷﯿﺪ = ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ
ﺑﻬﺮﺍﻡ ﺷﯿﺪ = ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ
ﺗﯿﺮﺷﯿﺪ = ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ
ﻫﺮﻣﺰﺷﯿﺪ = ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ
ﻧﺎﻫﯿﺪﺷﯿﺪ ﯾﺎ ﺁﺩﯾﻨﻪ = ﺟﻤﻌﻪ

اکنون به نام روزهای هفته دقت کنید:
ﮐﯿﻮﺍﻥ ﺷﯿﺪ = ﺷﻨﺒﻪ
Saturday = Satur + day
Saturn = ﮐﯿﻮﺍﻥ
---------

ﻣﻬﺮﺷﯿﺪ = ﯾﮑﺸﻨﺒﻪ
Sunday = Sun + day
Sun = ﺧﻮﺭ (ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ) = ﻣﻬﺮ
---------
ﻣﻪ ﺷﯿﺪ = ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ
Monday = Mon + day
Moon = ﻣﺎﻩ
---------

ﺑﻬﺮﺍﻡ ﺷﯿﺪ = ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ
Tuesday = Tues + day
Tues = God of war = Mars
Mars = ﺑﻬﺮﺍم
---------

ﺗﯿﺮﺷﯿﺪ = ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ
Wednesday = Wednes + day
Wednes = day of Mercury
Mercury = ﺗﯿﺮ
---------

ﻫﺮﻣﺰﺷﯿﺪ = ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ
Thursday = Thurs + day
Thurs = Thor = day of Jupiter
Jupiter = ﻫﺮﻣﺰ
---------

ﻧﺎﻫﯿﺪﺷﯿﺪ ﯾﺎ ﺁﺩﯾﻨﻪ = ﺟﻤﻌﻪ
Friday = Fri + day
Fri = Frig = day of Venues
Venues = ﻧﺎﻫﯿﺪ !

بسیار جالبه که غربی ها هم اسم روز ها هفته را از فرهنگ غنی ایرانی گرفتن و ما اصلا خبر نداشتیم و حتی نمیدونیم عربها چگونه واسمون تغییرش دادند

مرجع:
تاریخ باستان جلد 10 صفحه1985


پاسخ شبهه:

1- این موضوع که سیستم روزشماری در ایران باستان به صورت ماهانه بوده یا هفتگی ، میان مورخین اختلاف است ولی بسیاری از مورخین اصل متن را میپذیرند.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%81%D8%AA%D9%87


2- جالب است بدانید به عقیده تاریخدانان سیستم روزشماری هفتگی نه به وسیله اعراب بلکه به وسیله حکومت منحرف شده از دین زردشت یعنی حکومت ساسانی از تقویم ایران حذف شد.

همان حکومتی که به وسیله مسلمانان سرنگون گردید.و پس از اسلام سیستم روزشماری هفتگی که از افتخارات ایرانیان میباشد به تقویم ایران بازگشت.

دخل‌ و تصرف‌های فراوان ساسانیان و به ویژه موبدان درباری آن دوره در تاریخ و فرهنگ ایران‌زمین بسیار زیاد است و می‌توانیم چنین احتمال دهیم که کنار نهادن هفته‌شماری از تقویم‌ها نیز دستاورد چنین تحریف‌هایی باشد.

http://ghiasabadi.com/hafteh.html


3- نام گذاری به روزهای هفته به صورت فعلی نیز کار اعراب  نیست. چون اساسا اعراب از حروفی مثل( چ و پ) محروم هستند. برای مثال : چهارشنبه 

همچنین نام روزهای هفته به جز جمعه  ترکیبی از اعداد پارسی می باشد. یک و دو  و ...........

ولی نژاد پرستان و اسلام ستیزان  با انتشار  چنین متن هایی سعی در تخریب وجهه اسلام و ایجاد اختلاف بین ایرانیان و اعراب دارند.

در شاهنامه فردوسی بیشتر از یکصد و بیست بار واژه هفته و دو بار واژه چارشنبه بکار رفته است: «ستاره شُمَر گفـت بهرام را/ که در چارشنبه مزن کام را» (از داستان نبرد بهرام چوبینه با پرموده پسر ساوه شاه).

از آنجا که شاهنامه فردوسی را ترجمان وفادار داستان‌ها و بازگویه‌های دوران باستان می‌دانند، بعید است که فردوسی بدون اینکه چنین مفهومی در متون مبنا بکار رفته باشد، تا این اندازه از آن بهره گرفته باشد.


4- نکته جالب دیگر منبع ارایه شده در متن است کتاب (تاریخ باستان) با نام کامل (تاریخ ایران باستان) است.

یک مجموعه سه جلدی نوشته حسن پیرنیا و چاپ شده به کوشش انتشارات دنیای کتاب می باشد.

حال نگارنده متن پیام جلد 10 و صفحه 1985 را از کجا در آورده الله اعلم.

http://library3.tebyan.net/newindex.aspx?pid=122794

وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۵:۳۹
محمد مهدی متقی

                

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۵:۳۸
محمد مهدی متقی

قسمت دوم:      

عاقبت اعتماد به امریکا!!!

        

مصدق پس از کودتای 28 مرداد و در دادگاه نظامی؛ او در این دادگاه به سه سال حبس مجرد (انفرادی) محکوم شد.

بسیاری از کارشناسان تاریخ مشروطه بزرگ‌ترین اشتباه مصدق را دوری از مرجعیت و روحانیون و در عین حال اعتماد به آمریکایی‌ها دانستند. به همین دلیل نیز روز ملی شدن صنعت نفت را روز جدا ساختن انگلستان از این صنعت و وابسته ساختن آن به آمریکایی‌ها می‌دانند. 

با ایجاد اختلاف میان آیت‌الله کاشانی به عنوان رهبر دینی نهضت و مصدق به عنوان رهبر ملی، باعث شد انحرافات زیادی در اصل انقلاب مشروطه به وجود آید و پس از آن بود که آمریکایی‌ها به عنوان قدرت نو ظهور بعد از جنگ‌های جهانی اول و دوم توانستند جای انگلستان را در خاورمیانه گرفته و به بزرگ‌ترین منبع نفتی منطقه یعنی ایران دست پیدا کنند. در نهایت این آمریکا بود که معادله و بازی جدید در ایران را با کودتای 28 مرداد برد و اعتماد بیش از حد در نهایت کار را به سرانجام شومی کشاند.

در این میان نزدیک‌شدن و اعتماد مصدق به آمریکا در کنار دشمنی عمیقش با انگلیس، باعث شد که وی بدون توجه به مشی مشترک این دو کشور، از این ارتباط صمیمی با آمریکا متضرر شده و در واقع تمام نهضت را دچار اضمحلال کند. یکی دیگر از اشتباهات مصدق آن بود که برای مقابله با دو قدرت سنتی انگلیس و روسیه، به قدرت سوم یعنی امریکا گرایش پیدا کرد. مصدق حتی آنقدر خوش خیال و خوش‌بین بود که به «آیزنهاور» نامه نوشته و از او درخواست کمک و مساعدت کرد! او در نامه خود چنین می‌نویسد:
«ملت ایران امیدوار است که با کمک و مساعدت حکومت آمریکا موانع به‌وجود آمده در کار فروش نفت ایران برطرف گردیده و چنانچه حکومت آمریکا قادر نیست چنین موانعی را مرتفع سازد، می‌تواند کمک‌های اقتصادی را در اختیار ایران قرار دهد تا این کشور بتواند سایر منابع طبیعی خود را مورد بهره‌برداری قرار دهد. ایران، سوای نفت، منابع طبیعی دیگری نیز دارد که بهره‌برداری از آن‌ها به حل مشکلات آن کمک می‌نماید، لکن تحقق این منظور بدون کمک اقتصادی خارجی مقدور نیست. در خاتمه، توجه مساعد و مثبت آن جناب را به وضعیت خطرناک کنونی ایران جلب نموده و اطمینان دارم که جنابعالی نسبت به کلیه نکات این پیام توجه لازم مبذول خواهید داشت.»

گرچه جواب دولت امریکا به نامه مصدق منفی بود اما مصدق گویا تا آخرین لحظات دولتش، همچنان به امریکا امیدوار بود. همین هم بود که در نهایت موجب سقوط دولت مصدق و کودتا علیه وی شد به طوری که بعد از گذشت شصت سال از کودتای 28 مرداد 1332، ایالات متحده اسناد دخالت خود در کودتا علیه دولت مصدق را منتشر ساخت. در حقیقت بزرگ‌ترین اشتباه مصدق همانی بود که رهبر انقلاب، در دیدار با دانش آموزان و دانشجویان رد تاریخ 12 آبان ماه سال 92 فرمودند:
«هر ملّتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتّی آن کسانی که دوست آمریکا بودند. حالا در کشور ما دکتر مصدّق به آمریکایی‌ها اعتماد کرد؛ برای اینکه بتواند خود را از زیر فشار انگلیس‌ها نجات بدهد، به آمریکایی‌ها متوسّل شد؛ آمریکایی‌ها به جای اینکه به دکتر مصدّق که به آن‌ها حسن ظن پیدا کرده بود کمک کنند، با انگلیس‌ها همدست شدند، مأمور خودشان را فرستادند اینجا و کودتای 28 مرداد را راه انداختند. مصدّق اعتماد کرد، کتکش را [هم] خورد؛ حتّی کسانی که با آمریکا میانه‌شان هم خوب بود و به آمریکا اعتماد کردند، ضربه‌اش را خوردند.»

کودتای 28 مرداد در شرایطی رخ داد که مصدق تمام تلاش خود را کرده بود تا بر موجی که در دنیا به راه افتاده بود سوار شده و به جای انگلستان، آمریکا را به عنوان ابرقدرت نوین به رسمیت بشناسد. او می‌خواست با توسل به آمریکایی‌ها زمینه ای از قدرت و اختیارات را برای خود فراهم سازد که دیگر هیچ قدرتی توان تغییر آن را نداشته باشد. با این حال مدرس در آخرین دقایق تنها ماند. نمونه این تنهایی و فراموشی را این روزها می‌توان در مصر مشاهده کرد. محمد مرسی نیز مانند مصدق بعد از انقلابی به روی کار آمد که خواسته‌اش اتکا به منابع و توان داخلی و ایجاد تغییرات بزرگ در ساختار قدرت بود. با این حال همان طور که تاریخ استعمارگری آمریکا نشان داده، نمی‌توان انتظار داشت انقلابی در کشوری برای روی کار آمدن مسئولان مردمی شکل بگیرد و رد پای آمریکا برای بازگرداندن کودتا در آن را مشاهده نکرد. مرسی نیز مانند مصدق به شدت بر روی نقش آمریکا به عنوان حافظ و نگه‌دارش در رأس قدرت حساب باز کرده بود. مرسی نیازمند کمک‌های آمریکا بود بنابراین جرئت دست زدن به کمپ‌دیوید را نداشت.

وی همچنین برای کمک‌های مالی مجبور بود روی شیوخ عرب حاشیه خلیج فارس حساب کند و بنابراین نمی‌توانست در سیاست‌های کلان کشورش تغییر جدی ایجاد کند.

دولت برخاسته از رای مردم در مصر که می‌خواست دشمنانش را مدیریت کند در دام طراحی‌ها و برنامه‌ریزی آنان قرار گرفت و با اعتمادی که با امریکا و سرسپردگان برخی از کشورهای اسلامی کرد در کمتر از یکسال منجر به سقوط حکومت مرسی شد.

سقوط دولت مرسی درس بزرگی برای کشورهای منطقه بود. سرنوشت مرسی و مصدق بعنوان دو رهبر ملی در دو کشور اسلامی آنهم با فاصله زمانی بیش از 100 ساله، درس بزرگی برای جهان اسلام و کشورهای انقلابی است که نشان داد باید ضرب‌المثل های آمریکایی در مورد اعتماد را جدی گرفت : نمی‌توان به کسی اعتماد کرد که یک بار از اعتماد شما سوء استفاده کرده و شاید بهتر است اول بیازمایید و بعد اعتماد کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۱۳:۱۰
محمد مهدی متقی

مقدمه

برخی از محافظه کاران و نان به نرخ روز خور ها با انتشار پیامهایی سعی دارند اقدامات امیر کبیر ، دکتر مصدق و دکتر ظریف را در کنار هم قرار داده و مقابله به موقع و قاطعیت در برار دشمنان یک کشور را زیر سؤال ببرند.

ان شاء الله طی سه مطلب جداگانه به توضیح اقدامات این سه شخصیت میپردازم.

قسمت اول:

ایا امیر کبیر بدون قاطعیت و فقط با مذاکره دست به اصلاحات زد؟؟؟

           

شخصیت بزرگ و والای امیر کبیر و اقدامات مهم وی برای ترقی ایران بر کسی پوشیده نیست.تعداد خدمات امیر کبیر به این مرز و بوم بسیار زیاد است ولی در اینجا سعی دارم اقدامات مهم وی که همراه با قاطعیت و اقدام به موقع در برابر دشمنان بود را برشمرم تا یادآوری باشد برای برخی که خود را به خواب زده اند.تا بدانند همیشه مذاکره کار ساز نیست.

1- سرکوب شورش سالار در خراسان:

 سالار)فرزند آصف­الدوله( در زمان محمدشاه شورش کرد و سرکوب گردید. در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه وی از گرفتاری‌های موجود استفاده کرد بر مشهد مسلط شد. امیرکبیر که اقدامات حشمت­الدوله(حاکم خراسان) را در سرکوبی سالار مؤٍثر نمی‌شناخت و از مساعدت نمایندگان خارجی هم متنفر بود حشمت­الدوله را به حکومت آذربایجان منصوب کرد و سلطان مراد احتشام­السلطنه را مأمور سرکوبی سالار ساخت وی توانست با قتل سالار و افرادش به غائله خاتمه دهد.

2- فرمان قتل سیدعلی محمد باب:

امیرکبیر، دستور داد که باب که در قلعه چهریق آذربایجان زندانی بود؛ در تبریز تیرباران شد.

3- فرمان قتل سالار پسر آصف‌الدوله:

سالار والی خراسان که طرفدار تجزیه‌طلبی و جدایی خاک خراسان از ایران بود، در زمان ناصرالدین‌شاه شورش کرد. امیرکبیر، سپاهیانی را به خراسان فرستاد و آنان را سرکوب کرد.

4-  سر و سامان دادن به ارتش:

امیرکبیر، مشق و دروس ارتشیان و تسلیحات آن‌ها و برکشیدن صاحب‌منصبان بی‌طرف و نهادن شغل و سمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بی‌فایده در نظام سازمانی را پایه‌گذاری کرد. رسم بخشیدن مناصب بی‌شغل را برانداخت و معیار ترفیع صاحب‌منصبان، شایستگی ایشان گشت. مهمات‌سازی در زمان او رشد کرد و توپ‌ریزی و باروت‌سازی تبریز دوباره رونق گرفت. وضع لباس ارتش مرتب و منظم شد. به دستور وی لباس سربازان از پارچه ایرانی بود.


در قسمت دوم از این مطلب نتیجه اعتماد دکتر مصدق به دولت امریکا و کودتای 28 مرداد را بررسی خواهیم کرد.

وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۱۳:۱۰
محمد مهدی متقی
اخیرا در شبکه های اجتماعی تصویری به همراه یک نقل قول از ایت الله طالقانی منتشر شده است که به شرح زیر می باشد:

             طالقانی

امام خمینی(ره) که وارد شدند، همه برای دستبوسی هجوم آوردند ... طالقانی در گوشه ای نشسته و به صحنه خیره شد. حضار علت را جویا شدند، طالقانی گفت : بنده فکر میکردم برای پایان دادن به این دست بوسی ها انقلاب کردیم!


پاسخ شبهه:
1- توضیحاتی در مورد تصویر:
تصویر منتشرمربوط به مراسم استقبال از امام خمینی (ره) میباشد. ایت الله طالقانی از یاران حضرت امام و زمینه سازان حضور حضرت امام در ایران میباشند.
رفتن به استقبال امام فرصتی بود که هیچ کسی نمی‌خواست آن را از دست بدهد. به خصوص یاران نزدیکتر ایشان دل توی دلشان نبود تا زودتر مسیحی را ببینند که نفسش روح اللهی بود و جان همه مردم را زنده کرده بود. یکی از این یاران آیت‌الله طالقانی بود که ایشان هم به فرودگاه مهرآباد رفته تا ورود امام را از نزدیک مشاهده کند. تصویری که مشاهده می‌کنید انتظار ایشان است در روز ورود امام خمینی به ایران در 12 بهمن 1357.
بوسیدن دست عالم و سید در اسلام مانعی ندارد لذا انتساب این نقل قول به آیت الله طالقانی از این نظر مردود هست.

بوسیدن دست اجباری نیست ، لذا این که آیت الله طالقانی نبوسد مشکلی ندارد.


2- بوسیدن دست در اسلام:
بوسیدن دست پدر و مادر،سادات،علما در اسلام اشکالی ندارد و حتی توصیه شده است.برای نمونه امام صادق علیه السلام می فرمایند:
لا یُقبّل رأسُ أحد و لا یداه ؛ إلا رسول الله أو من اُرید به رسول الله سر و دست کسی را نباید بوسید به جز رسول خدا ص, یا کسی که با بوسیدن سر و دست او رسول خدا ـ صلّی علیه و آله ـ قصد شود
کلینی, محمد بن یعقوب، اصول کافی, نشر دارالکتب الاسلامیه, چاپ چهارم, 1365 هـ , ق، ج2, ص185.

لذا همان طوری که در روایت مشاهده کردید گفته شده بود سر و دست کسی را نباید بوسید ، اما بعد از آن یک حکم استثنایی آمد:
به جز رسول خدا ص , یا کسی که با بوسیدن سر و دست او رسول خدا ـ صلّی علیه و آله ـ قصد شود

سادات فرزندان رسول خدا(ص) هستندعلما و پیشوایان دینی وارثان دین و محافظان دین اندولی فقیه حاکم شرع است و مشروعیتش را از حکم خدا و کلام معصوم می گیرد،چرا که امام صادق علیه السلام می فرمایند: "رد و انکار حکم حاکم اسلامی رد و انکار ماست و رد و انکار ما رد بر خداست که حد شرک برخداست"
(کلینی ؛الکافی،ج1،ص67،ح10).

در نتیجه بوسیدن دست سید،عالم دین و مخصوصا ولی فقیه هیچ اشکالی ندارد ، زیرا با بوسیدن سر و دست آنها بوسیدن سر و دست رسول خدا (ص) قصد می شود.


3- تفاوت بوسیدن دست امام خمینی و شاه:

دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه

هر دو جانسوزند اما این کجا و آن کجا

حضرت امام خمینی(ره) هم سید بود.....هم فقیه دینی که ولی فقیه زمان خویش نیز بودند....لذا بوسیدن دست ایشان هیچ اشکالی ندارد ولی شاه ملعون نه سید بود و نه عالم دینی و نه هم حاکم اسلامی ، بلکه عمله دست دشمن و خائن و یک جنایت کار بود.

بوسیدن دست حضرت امام (ره) اجباری نیست...بلکه از روی میل قلبی عده ای دست آقا را می بوسند اما بوسیدن دست شاه از روی اجبار است و تکبر و غرور در صورت شاه دیده می شود...

شاه مفسد وطن فروش و عیاش و نوکر اجنبی را با امام مرجع و عالم و متدین را نمی شود یکی گرفت.

درباریان چاپلوس و بادمجان دورقاب چین و نوکران شاه که برای رسیدن به منافع بیشتر و خود شیرینی دست شان ملعون را می بوسند را نیز نمی توان با مردم عادی و ساده دل که فقط از باب عالم و مرجع بودن و نه چاپلوسی و رسیدن به نفع بیشتر بوسه بر دست نائب امام زمان خود می زنند مقایسه کرد.

تفاوت این دو را ناقص العقل ها هم متوجه هستندحال دشمنان انقلاب و امام برای رسیدن به مقاصد پست خود اقدام به چنین مقایسه هایی می کنند و خود را به خواب که نه به مردن زده اند تا حقایق را نبینند.

دست امام را کارگران و کشاورزان و فقیران هم می بوسیدند بدون اجبار بلکه از روی عشق و علاقه ولی دست شاه را افرادی می بوسیدند که آخوری چاق داشتند

امام هم این طوری نبودند که هر وقت کسی می امد دست اش را دراز می کرد که بیا و ببوس بعدا حرفتو بزن این فکر اشتباه است  ان زمان مردم به امام عشق می ورزیدند برای ادای احترام و ابراز ارادت و محبت دست امام می بوسیدند
خب امام چه می کردندشما دران شرایط باشید مانع شدن امام از دست بوسیدن شاید برای خیلی ها سنگین می امد که چرا امام مانع از این عمل من شدند و شاید من بد هستم و............

وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۱۳:۰۶
محمد مهدی متقی

«یسئلونک عن الخمر والمیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما؛ از تو درباره شراب و قمار می پرسند. به آنها بگو در این دو گناه بزرگ و منفعت هایی برای مردم است ولی گناه و زیان آنها از نفع و سودشان بیشتر است» (بقره، آیه 219)

در شبکه های اجتماعی پیامی مبنی بر فواید نوشیدن شراب انتشار یافته مطلب زیر جوابی بر پیام مذکور میباشد.

آثار شراب در دستگاه گوارش

الکل مخاط زبان و حس ذائقه را ضایع و بزاق دهان را کم می کند و ترشح آن را از نظم می اندازد و نیز مخاط معده را تحریک و ترشی آن را کم می کند و با انعقاد عامل هضم که پپسین نام دارد چه بسا موجبات استفراغ را که همراه با مایعی به نام بلغم که اغلب با لخته های خون همراه است فراهم می سازد، و امراض مختلف معده و روده و گشادگی زیاد از حد معده، تورم و خراشیدگی روده ها و التهاب جهاز هاضمه، اسهال های سخت و یبوست شدید در اثر لطمه دیدن روده بزرگ شخص الکلی را تهدید می کند.

اثر آن در کبد

کبد عضو حساس، قلعه بزرگ دفاعی بدن بوده و امروزه دریافته اند که کبد از شاهکارهای آفرینش بدن است. زیرا سلول های آن با نظم و ترتیب خاص ۳۲ عملی را که به عهده دارند به خوبی انجام می دهند، کبد صفرا می سازد برای هضم غذا گلیکوژن سازی و تنظیم قند خون را به عهده دارد. لیازین می سازد برای جلوگیری از انعقاد ماده انعقادی نیز برای جلوگیری از خونریزی های احتمالی می سازد، تبدیل امونیاک مسموم کننده به اوره، دفع سموم و تحلیل آنها به مواد کم خطرتر، کبد در برابر الکل در ابتدا تغییرات جزئی و تجمع چربی نشان می دهد. سپس خرابی سلول های کبد و به دنبال آن مرگ سلول ها فرا می رسد.

احتقان فعال کبد در نتیجه اعتیاد به الکل، پرخوری، اختلالات غذایی، کم حرکتی و انزوا است.

الکل جگر را ناتوان و متورم می سازد و در اثر ضعف و خرابی کبد و صلابت آن با احساس درد و ناراحتی در طرف شکم آغاز می گردد و چه بسا ممکن است مرض مخصوصی به نام زردی در کلیه اعضا شرابخوار حتا در چشم او آشکار گردد.

در خون

شراب آب خون را جذب می کند و گلبولهای قرمز خون بالا می رود و بزرگ شدن قسمتی از هموگلوبین خود را از دست می دهد و شکل گلبولها تغییر می کند و مقدار اکسیژن آزاد شده در الکل اثر کرده، آن را به اسید استیک و رستات دو سود نجزیه می نماید که خاصیت قلیائی خون را کم کرده اسید به وجود می آید.

چون الکل قابل مصرف برای کارگاه تن نیست به محض ورود به معده وارد خون می گردد و گلبولهای سفید خون را از بین می برد و در اثر فشارهای کم تولید سکته می کند.

ضررهای شراب نسبت به قلب

الکل چون در خون اثر می بخشد کم کم آن را فاسد کرده عمل تغذیه اعضای بدن را مختل می گرداند و مقدار زیادی پیه و چربی اطراف قلب را گرفته آن را سنگین می نماید و حجمش را زیاد می کند. در نتیجه حرکات قلب ضعیف می شود. بر همین اساس نبض معتادین به الکل غالبا آهسته یا غیر منظم است.

اثر آن در کلیه

طبق آمار، بسیاری از امراض کلیه در اثر خوردن شراب است، زیرا مشروبات الکلی در هنگام دفع، مجاری ادرار را تحریک و تولید عوارض ناراحت کننده ای از قبیل سلسله البول (کسی که دائم ادرارش به صورت قطره قطره می آید و قدرت کنترل آن را ندارد) و غیره می شود.

در عقل

طبق اظهار نظر کارشناسان، مشروبات الکلی اولین عامل جنون است. آمار دقیق تیمارستان ها نشان می دهد که اغلب دیوانگان کسانی هستند که سالهای طولانی عمر خود را با میخوارگی سپری کرده اند.

فیزیولژیست های سابق الکل را مهیج ولی امروز آن را مخدر، یعنی باعث رکود مشاعر و قدرت درک می دانند و می گویند حالت وجد و فرحی که تصور می شود پس از صرف مقداری شراب به وجود می آید، این حالت شادی در انسان مربوط به از کار افتادن مراکز علیای دماغی است که در برابر مراکز پایین تر نخاعی رُل و نقش مهار کننده دارند.

در نسل

الکل در سلول های نطفه اثر نا مطلوبی نیز می گذارند، چنانچه برخی از اطبا ثابت نموده اند که تاثیر سو الکل تا سه نسل به طور حتم باقی است به شرطی که این نسل الکلی نباشند.

دکتر فالین آمریکایی می گوید: از یک مرد سالم ممکن است یازده طفل به وجود آید در حالی که از مرد معتاد به الکل از یک تا سه طفل سالم بیشتر به وجود نمی آید. به علاوه این فرزندان هم در معرض بیماری های مختلفی از قبیل سکته، صرع، عصبانیت، جنون، عدم رشد قوای عاقله و کم خونی و امراض دیگر بوده و دائما دچار تشنجات سایر بیماری های روحی و ناراحت کننده می شوند.

الکل در شیر، لنف، بزاق، ترشح لوزالمعده، صفرا، مایع نخاع و نطفه وارد از راه خون مادر به جفت و بچه هم می رسد…

الکل به وسیله شیر مادر به کودک می رسد و تجهیزات تباه کننده الکل اثراتی بر نطفه پدر دارد که ممکن است سبب پیدایش کودکان کودن مصروع و … گردد و الکل در موجد پدید آمدن اولاد غیر طبیعی است.

عکس العمل الکل در موی سر

کالویسنی که یک نوع مو ریزی است در اثر استعمال الکل اگر چه به مقدار کم هم باشد پیش می آید. بنابر این خوردن شراب اگر چه کم باشد در ریزش مو، نوعی که پیری زودرس می توان گفت موثر است.

نسبت به دستگاه تنفس

مهمترین عوارض الکل در دستگاه تنفس، بیماری خانمانسوز سل و تنگی نفس است، زیرا که الکل همراه خون وارد ریه ها شده، مخاط ریه را تحریک کرده که آن را متورم می سازد و این تحریک، کلسیم بدن را از بین برده و عمل ریه را مختل و منجر به بیماری سل خواهد گردید.

چون قسمتی از الکل از راه تنفس دفع می شود، مقاومت ریه ها را کم و آنها را آماده پذیرش عفونت ها می سازد.

عامل سرطان

دکتر سولی لدرمان با در دست داشتن ۳۵۰۰ ابسرواسیون مربوط به بیماران سرطانی که از سال ۱۹۴۳ به وسیله سرویس بهداشت همگانی جمع آوری شده و در آن با دقت مصرف دخانیات و مشروبات الکلی اندازه گیری شده بود توانست ثابت کند که گذشته از دخانیات الکل نیز رابطه مستقیمی با پیدایش سرطان دارد.

باعث کاهش نیروی بینایی

گروهی از پزشکان اعلام داشتند که الکل بینایی را ۳۳ الی ۷۵ درجه کاهش داده و قدرت انبساط و انقباض مردمک را به حدود ۳/۱ می رساند.

در انتها بگذارید نظر برخی از دانشمندان غیر مسلمان را در مورد شراب ببینیم.

پوتکاره رئیس جمهور اسبق فرانسه

وی که ریاست جمعیت مبارزه با الکل را به عهده داشت در اعلامیه ای بعد از شکست فرانسه از آلمان در جنگ جهانی اول گفت:

ای فرزندان فرانسه! بزرگترین دشمن شما مسکرات و شراب است. بیش از اینکه با آلمان بجنگید به نبرد با الکل بروید. زیرا خسارت جانی و مالی که از سال ۱۸۷۰ به بعد متوجه فرانسه شده به مراتب بیشتر از خسارات ناشی از جنگ با آلمان بوده است.

کارل گریفور روانشناس معروف می نویسد:

هفده درصد فرزندان معتادین به الکل بیماران روانی را تشکیل می دهند.

پیرلونی، سیاح و نویسنده بزرگ فرانسوی:

چیزی نمانده است که در این باره ادعای مسلمانی کنم، زیرا لب به شراب و مسکرات نیالوده ام.

بنتام، نویسنده انگلیسی در کتاب اصول شرایع می گوید:

از محاسن دین محمدی (صلی الله علیه و آله) این است که تمام مسکرات را حرام کرده است.

ادوارد ویلیام لین در کتاب خود می نویسد:

برخی مطالب در قرآن نام برده شده که در اخلاق و زندگی اجتماعی مسلمانان تاثیر نیکو داشته است. از جمله آنها منع خوردن شراب و هر گونه مسکر می باشد که ضررهای آنها به مراتب بیشتر از منافع آنها بوده است.

ارنست رنان دانشمند بزرگ فرانسوی:

دین اسلام پیروان خویش را از ابتلائات بسیاری نجات داده، از جمله نجات از گرفتاری های زیاد با منع شرابخواری و گوشت خوک و غیره است.

دکتر ملوین در کنگره جهانی مبارزه با الکل:

وی در این کنگره که در نیویورک تشکیل شد گفت: حتا مصرف کم الکل می تواند ضایعات مغزی بسیاری را سبب شود. او افزود: بعضی ها گمان می کنند که اگر فقط در مجالس به اصطلاح لبی تر کنند گرفتار اعتیاد نمی شوند، یا الکل در آنان ضایعات مغزی بوجود نمی آورد. در حالی که تحقیقات وسیعی که در این زمینه شده نشان می دهد که مشروبات الکلی حتا به میزان بسیار کم سبب اختلال در کار سلول های مغزی می شود.

دکتر هانس لوکر نبورگر، روانشناس معروف:

وی در کنگره ای که در شهر مونیخ تشکیل شد گفت: حتا یک جرعه مشروب هم برای رانندگان خطرناک است.

رموس کرنیک:

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) پیغمبر اسلام به خطرات الکل توجه داشته و در قرآن نوشیدن آن منع شده و مسلمان حقیقی هم هرگز مشروب نمی نوشد.

نتیجه گیری نهایی:

دانشمندان می گویند یکی از آثار بد الکل حالت روانی و زیاده طلبی است که در اشخاص به وجود می آورد و به طوری که شراب شرابخواری را به سوی این عمل سوق می دهد و چون بدن حالت دفاعی در برابر الکل قبلی می گیرد باید مرتب به آن افزوده شود. بنابر این اعتیاد به الکل و مواد مخدر و مسائل دیگر یک حالت روانی و زیاده خواهی ایجاد می کند که فرد معتاد هر روز تمایل دارد بر عمل و کاری که به آن عادت کرده بیافزاید.

بر همین اساس اسلام شراب را حتا یک قطره اش را حرام کرده است.

با وجود تمام این تفاسیر هر کس که از قبل مصرف کرده و می خواهد باز هم ادامه بدهد یا کسی که مصرف نکرده و ممکن است خدایی نکرده در آینده به او تعارفی شود باید بداند که پشت این چهره جذاب و شاداور چه خطراتی برای بدن دارد.

منابع :

گناهان کبیره

اولین دانشگاه و آخرین پیامبر

سلاح شیطان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۱۳:۰۶
محمد مهدی متقی

برخی پیام ها مربوط به تطهیر چهره حکومت پهلوی، چه رضاخان و چه محمدرضاشاه پهلوی است که بنظر می رسد توسط گروه های سلطنت طلب و ضدانقلاب در شبکه ها ی اجتماعی پردازش می شود و با کپی پیست (به عنوان یکی از اعتیادهای مبتلابه کاربران شبکه های اجتماعی) دانسته یا نادانسته توزیع و نشر می شود. و بهرحال تاثیر نامطلوب خود را برجای میگذارد. در این مطلب به برخی از این پیام ها و پاسخ های بسیار آنها اشاره شده است.

به عنوان نمونه، پیام زیر یکی از پیام هایی است که مکررا در این شبکه ها توزیع شده است:

ﺑﻴﺴﺖ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻣﻬﻢ ﺭﺿﺎ ﺧﺎﻥ ﻣﺰﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﻲ ﺧﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ :

١ - ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ، ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺍﻳﺮﺍﻥ

٢ - ﺍﺑﺪﺍﻉ ﺩﺍﺩﮔﺴﺘﺮﯼ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ

٣ - ﺳﺎﺧﺖ ﺭﺍﻩ ﺁﻫﻦ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺟﺎﺕ

٤ - ﻣﺸﺨﺺ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺮﺯﻫﺎﻯ ﻛﺸﻮﺭ ﻭ ﺑﺮﻗﺮﺍﻯ ﺍﻣﻨﯿﺖ

٥ - ﻳﻚ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﻛﺮﺩﻥ ﮐﺸﻮﺭﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﺠﺰﯾﻪ

٦ - ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﭘﺎﻻﯾﺸﮕﺎﻩ ﻫﺎﻯ ﺟﻬﺎﻥ

٧ - ﭘﺎﻳﻪ ﮔﺬﺍﺭﻯ ﺻﻨﻌﺖ ﺑﯿﻤﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ

٨ - ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻛﺮﺩﻥ ﻛﺎﻣﻞ ﻓﺮﻗﻪ ﺩﺯﺩﻫﺎﯼ ﮔﺮﺩﻧﻪ

٩ - ﺗﺎﺳﻴﺲ ﺷﻬﺮﺑﺎﻧﯽ

١٠ - ﺗﺤﺮﻳﻢ ﻧﻔﺘﻰ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎﻩ

١١ -ﺍﺧﺮﺍﺝ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﻯ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺍﺯ ﺧﻠﯿﺞ ﻓﺎﺭﺱ

١٢ - ﺁﺯﺍﺩ ﻛﺮﺩﻥ ﺟﺰﯾﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﺐ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺍﺑﻮﻣﻮﺳﻰ

١٣ - 104 ﺑﺎﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﻋﺮﺍﻕ ﻛﻪ ﺑﺪﻟﯿﻞ ﻧﯾﺮﻭﻣﻨﺪﻯ ﺍﺭﺗﺶ ﺍﯾﺮﺍﻥ ، ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﺘﯽ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺎ ﻋﺮﺍﻕ ﻣﯿﺠﻨﮕﻨﺪ

١٤ - ﺑﻬﺮﻩ ﺑﺮﺩﺍﺭﻯ ﺍﺯ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﻭ ﺷﻮﺭﻭﯼ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺯﻯ ﺻﻨﻌﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ

١٥ - ﺟﺬﺏ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺗﺤﺎﺩﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﻭﺭﺷﻮ

١٦ - ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺯﻯ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺳﺎﺯﯼ ﺍﺭﺍﮎ ﻭ ﺗﺒﺮﯾﺰ

١٧ - ﺍﻋﻄﺎﻯ ﺣﻖ ﺭﺍﯼ ﺑﻪ ﺯﻧﻬﺎ

١٨ - ﺍﻋﻄﺎﻯ ﺷﻐﻞ ﻫﺎﻯ ﺩﻭﻟﺘﻰ ﺑﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺜﻞ ﻣﺪﻳﺮ، ﻭﺯﯾﺮ ﻭ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ

١٩ - ﺭﺍﻳﮕﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻫﻤﮕﺎﻧﯽ

٢٠ - ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﭘﻮﻝ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ 10 ﺍﺭﺯ ﺟﻬﺎﻧﻲ .


و اما پاسخ:

برخی خدمات رضاخان به ایران!!!

1.کشتن شعرا، روشنفکران و ادیبانی همچون فرخی یزدی، میرزاده عشقی، واعظ قزوینی و دویست نویسنده و روشنفکر ایرانی

2. تبعید و قتل نقاش بنام ایرانی کمال الملک به جرم استفاده از بورسیه حکومت قاجار برای تحصیل نقاشی

3. قلع‌وقمع عشایر ایران با سیاست تخته قاپو کردن با کشتار هزاران تن از انها

4. مقاومت نکردن حتی یک روز در برابر لشکر متفقین و تسلیم بی چون و چرای کشور به بیگانگان در جنگ جهانی دوم

5. قتل عام و مجروح شدن بیش از 1500 تن از مردم عادی مشهد در مسجد گوهرشاد به جرم اعتراض به بخشنامه‌ی اجباری شدن کلاه‌فرنگی برای ایرانیان (کلاه‌شاپوی فرانسوی)

6. قتل بیش از 24 هزار تن به انحای گوناگون به دست مأموران امنیتی شهربانی رضاخان

7. کشف حجاب و ممنوعیت عزاداری سالار شهیدان در ماه محرم و صفر

8. قتل بیرحمانه معتمدان و نزدیکانش از جمله علی اکبر داور (مبدع ثبت اسناد و ثبت احوال)، تیمورتاش، اسعد بختیاری، نصرت الدوله فیروز و...

9. لغو تبلیغاتی قرارداد استعماری نفتی دارسی و سپس تمدید سی ساله ان با ابروریزی

10. قرارداد تقسیم آب هیرمند با مدیریت انگلیسی‌ها بین تهران و کابل در 1317و جدا شدن «دشت ناامید» به‌ مساحت سه هزار کیلومتر از ایران و خارج شدن سرچشمه‌ی هیرمند از دسترس ایران

11. واگذار کردن بخش هایی از خاک ایران به عراق و ترکیه براساس قرارداد سعدآباد

12. قتل و ترور سران ایلیاتی به‌ویژه بختیاری‌ها و قشقایی‌ها پرداخت. قتل 25 تن از دلیرترین سران قشقایی و بویراحمدی و ممسنی

13. شهادت روحانیون بنام ایرانی چون شهید سیدحسن مدرس به جرم مخالفت با فعالیت های ضداسلامی و ضدانسانی رضاخان

اما اشتباهات، دروغ ها و مغالطات پیامک شبهه:

حق رای در زمان محمدرضا در لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی به زنان داده شد. نه زمان رضاشاه. ان حق رای هم فریبی برای به ابتذال کشیدن زنان بود. چون مردان هم حق رای نداشتند چه برسد به زنها

کدام زن در دوره رضاشاه وزیر و وکیل بوده؟ اولین زن، زنی بهایی به نام فرخ رو پارسا در زمان محمدرضاشاه هست. نه رضاشاه

کدام پالایشگاه؟ پالایشگاهی که انگلیسی ها خودشان ساختند و بعد که رفتند حتی لوله های نفتش را هم منفجر کردند؟

نیروهای انگلیسی ایران را در زمان رضاشاه اشغال کردند، نه اینکه اخراج بشن. این انگلیسی ها بودن که رضا را خلع کردند و محمد رضا را نشاندند.

70 درصد بی سوادی در دوره محمدرضاشاه. پس دوره رضاشاه چقدر بوده!

اولین دانشگاه را امیرکبیر ساخت. نه رضاشاه. امیرکبیر دارالفنون را ساخت

کدام راه آهن؟ راه اهن شمال-جنوب که انگلیسی ها برای انتقال لوازم خودشون برای خودشون ساختند و حتی از یک شهر مهم ایران رد نمی شد؟

کدام دادگستری و بیمه و ثبت احوال؟ همان که موسسش یعنی داور را بقتل رساند؟ ضمن اینکه این کار، برای از دست علما خارج کردن حل و فصل محلی دعاوا و شکایات بود.

پیام دوم که در مورد حکومت محمد رضا شاه پهلوی توزیع شده:

ﺳﯽ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺷﺎﻩ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ !…
ﻣﺮﺩﻡ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻭ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻭ ﺷﮑﻼﺕ ﭘﺨﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ...
ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﺩﻥ ﺷﺎﻩ ﻓﺮﺍﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺳﻮﺍﺭ ﮔﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ !…
ﯾﻪ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻋﻘﻞ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﻫﻢ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﺩ ﻣَﻤَﺪ ﺩِﻣﺎﻍ ﺩَﺭ ﺭَﻓﺖ !…
ﻣﺮﺩﻡ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺗﺎ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺭﻭ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺑﺮﻗﺼﻪ ﻧﻤﯿﺬﺍﺷﺘﻦ ﺑﺮﻩ !…
ﻋﮑﺲ ﺷﺎﻩ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺑﻬﻬﻢ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩﻥ ﻭ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻦ ﻋﮑﺲ ﺷﺎﻩ
ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﺍﻭﻥ ﮐﺎﻏﺬ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ !…
ﻫﺮ ﺩﻻﺭ ﻫﻔﺖ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ !…
ﻭ ﻫﺮ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﮐﻠﯽ ﺭﯾﺎﻝ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ !…
ﻭ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ .…
ﺩﯾﮕﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺷﺎﻩ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﻣَﻤَﺪ ﺩِﻣﺎﻍ ﯾﺎﺩ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ
ﺑﻠﮑﻪ ﺁﻩ ﻣﯿﮑﺸﻦ ﻭ ﻣﯿﮕﻦ ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺎﻣﺮﺯﺩﺵ !…
ﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺵ ﺑﺒﺎﺭﻩ ﺍﯾﺸﺎﻟﻠﻪ !…
ﺩﯾﮕﻪ ﺭﻗﺼﯿﺪﻥ ﺟُﺮﻡ ﺷﺪ !…
ﭘﻮﻟﻬﺎ ﺑﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﺷﺪ !…
ﺩﻻﺭ ﺍﻓﺴﺎﺭ ﺑﺮﻳﺪ
ﺑﺮﮐﺖ ﻫﻢ ﺭﻓﺖ !…
ﺁﺏ ﻭ ﺑﺮﻗﯽ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﻧﺸﺪ
ﻣﻌﻨﻮﯾﺎﺗﻤﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ ﺭﻓﺖ !…
ﺳﺮ ﺩﺭ ﮔﺮﯾﺒﻮﻧﯿﻢ ﻣﺎ ﺧﻮﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﻲ ﺗﺪﺑﻴﺮ ..
35 ﺳﺎﻝ ﺩﺳﺘﺎﻭﺭﺩ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺍﺳﻼﻣﻲ :
٨٠٠٠ ﭘﺰﺷﻚ ﺑﻴﻜﺎﺭ ،٧ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻴﻜﺎﺭ ،
ﺍﺯﻫﺮ١٠ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ٦ﻃﻼﻕ ،٦ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﻣﻌﺘﺎﺩ . ٦٨ % ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﻲ ،ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺳﻦ ﻓﺤﺸﺎ ﺑﻪ ١٤ ﺳﺎﻟﮕﻲ ،
ﻓﺮﻭﺵ ﺳﺎﻻﻧﻪ ١٣ ﻫﺰﺍﺭ ﻛﻠﻴﻪ ،٤٢ % ﺯﻳﺮ ﺧﻂ ﻓﻘﺮ ،
26 دی روز فرار شاه از ایران



و اما پاسخ ها:

برخی خدمات (خیانت ها و جنایت های) محمدرضاشاه در ایران:

1. حضور 80 هزار مستشار نظامی و اداری امریکا در ایران که بر همه ارگان های کشورمان سلطه داشتند و کسی بدون اجازه انها آب نمی خورد.


2. اعطای حق مصونیت قضائی (کاپیتولاسیون) به مستشاران امریکایی در سال 1343 و تبعید امام به علت مخالفت با فروش استقلال کشور


3. اعطای جزیره بحرین و دویست جزیره زیبای اطراف آن به اربابان انگلیسی توسط شاه، بحرین که چهاردهمین استان کشور ما بود. (1348)


4. غرق بودن شاه، خواهرانش، همسرش فرح و بقیه اعضای خانواده اش در انواع فسادهای اخلاقی به نحوی که در خاطرات هر کدامشان، به روابط افسارگسیخته دیگری اذعان کرده اند. حتی نحوه آشنایی شاه با فرح، زمانی است که فرح بعلت مشکل مالی برای خودفروشی به نزد اردشیر زاهدی (کارچاق کن شاه در این مسائل) می رود و سپس ملکه و شهبانوی! ایران می شود!


5. هفتاد درصد جمعیت کشور بی سواد در سال 57 دستاورد فرهنگی شاهنشاه در ایران بود!


6. تنها 157 هزار دانشجو از جمعیت 35 میلیونی ایران در سال 57 وضعیت سواد دانشگاهیان زمان شاهنشاه! (یک مقایسه ساده کنید با الان 4 میلیون نفر از جمیت 75 میلیونی ایران، مشغول به تحصیل در دانشگاهند و 92 درصد جامعه ایران باسوادند) (جمعیت دو برابر شده اما تعداد محصلان دانشگاهی 25 برابر) 38% وزرا فراماسون، 24% عضو سیا و 21% عضو ساواک!


7. تبدیل ایران به بازار کالاهای بنجل وارداتی غرب و فقدان کارخانه ها و زیرساخت های اقتصادی خودکفا در کشور


8. تورم شدید با نرخ سالانه 40 تا 50 درصد به همراه فساد و ارتشای سراسری و دزدی بلندپایگان و نابرابری در توزیع درامدها


(tajalli Tehrani, The Causes of Revolution)


9. سن امید به زندگی 50 سال در دوره شاهنشاه و بیش از 73 سال در ایران کنونی.


10. 75% نخبگان سیاسی کشور تنها از 40خانواده نیرومند و کوتاهی دست توده های مردم و نخبگان غیروابسته از مناصب سیاسی و اقتصادی کشور


11. وجود ترسناک ترین و خطرناک ترین سازمان جاسوسی دنیا در دوره شاه (ساواک) و شکنجه و کشتار هزاران بیگناه و یا با کوچکترین مخالفت و یکی از پلیسی ترین حکومت های جهان علیه حقوق بشر


12. حضور بیش از 200 بهائی در بین مقامات ارشد کشور (بطوریکه از کابینه 12 نفری هویدا 9 نفربهائی بودند: از جمله : خود هویدا،صنیعی وزیرجنگ، خسروانی وزیر کار، شاهقلی وزیر بهداری، روحانی وزیر کشاورزی، پارسای وزیر اموزش و پرورش،) عبدالکریم ایادی پزشک مخصوص شاه، ثابتی معاون ساواک


13. تبدیل 800 هزار کشاورز ایران به خرده مالکان بی زمین و وارد کننده کالاهای غربی به ایران با اصلاحات ارضی و سایر سیاست های اقتصادی غربی در کشور و تبدیل ایران از کشور صادرکننده گندم به یکی از بزرگترین واردکننده های گندم در جهان


14. شکل گیری اولین حلبی نشین های ایران در شهرهای بزرگ بخصوص تهران از دهه 1340 به بعد و ایجاد اولین کارتن خوابها در تاریخ ایران


15. ایجاد 3000 فاحشه خانه و کاباره در ایران و ده ها محله فاحشه نشین


16. کشتار بیش از 4000 شهید از مردم بیگناه ایران


17. تامین 65% نفت مورد نیاز رژیم غاصب اسرائیل و حمایت مالی، نظامی و تسلیحاتی از این رژیم در جنگهای مختلف علیه فلسطینیان بخصوص جنگ 1967 و 1973 با وجود تحریم دیگر کشورها.


بله. هیچ گاه دهن کجی شاه و فرحش به ارزش های اسلامی مردم ایران از جمله شرابخواری و رقص علنی آن دو با کارتر رئیس جمهور امریکا و همسرش در محرم سال 56 را فراموش نخواهیم کرد.


بله هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد که آنقدر عقب مانده بودیم که از هندوستان برایمان پزشک می آوردند!


بله. هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد برخی مردم ما چقدر زود فراموش میکنند جنایت ها و خیانت ها را و چه ساده از جهل و فراموشکاری و کم حافظه بودن آنها سواستفاده می شود.


۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۱۳:۰۵
محمد مهدی متقی

معنای اسم «هو» به عنوان یکی از اسماء الهی

ما در قرآن کریم می خوانیم(هو الله الذی لا اله الا هو؛ او خدایی است که جز او معبودی نیست (حشر/ 23

در عین اینکه از نظر ترکیبات عربی "هو" ضمیر است، باید دانست که اصلا "هو" خودش اسمی از اسم های پروردگار است. اما به چه معنا اسم پروردگار است؟
هر صفتی که صفت کمال باشد و آن را به پروردگار نسبت بدهیم به اسم تبدیل می شود. یعنی وقتی که به صفت و مسمی با یکدیگر عنوان بدهیم و مثلا علم را به ذات نسبت بدهیم که بشود عالم، آن وقت می شود اسم؛ یعنی "علم" صفت است و "عالم" اسم. "قدرت" صفت است و "قادر" اسم. "رحمت" صفت است و "رحمان" و "رحیم" اسم. حال در اینجا وقتی که ما می گوییم "هو" اسم پروردگار است، در این صورت چه چیزی صفت است و چه چیزی اسم؟
آن که صفت است همان غیب مطلق بودن است. غیب مطلق بودن یعنی چه؟ یعنی حقیقتی که احاطه به کنه ذاتش و اطلاع بر کنه ذاتش برای هیچ موجودی امکان پذیر نیست. البته این که معرفت خدا پیدا می شود و معرفت خدا هم خیلی درجات دارد یک مطلب است، مسئله معرفت به کنه ذات یعنی خدا را آنچنان شناختن که دیگر ماورای آن شناختن، شناختنی نباشد، مطلب دیگر که آن مختص به خود ذات پروردگار است. حتی پیامبر اکرم (ص) که عارف اول عالم است باز می گوید: «ما عرفناک حق معرفتک؛ ما تو را آن گونه که حق معرفت و شناخت توست، نشناختیم.»
این جمله همان معنای "هو" است، یعنی تو در مرتبه و درجه ای هستی که هر چه تو برای من "انت" باشی باز در یک درجه ای او "هو" است؛ یعنی برای هیچ بشری امکان اینکه احاطه به ذات پروردگار پیدا کند نیست. به همین دلیل او را می گوید "غیب الغیوب" (غیب همه غیب ها) و آن، آن جهتی است که جز ذات پروردگار هیچ موجودی نمی تواند بر آن دست بیابد و احاطه پیدا کند: «لا احصی ثناء علیک انت کما اثنیت علی نفسک؛ پروردگارا من هر چه تو را ستایش کنم و ثنا بگویم قادر نخواهم بود که تو را آنچنان که شایسته هستی و باید، ثنا بگویم، تو آنچنان هستی که خود، خود را وصف و توصیف می کنی.» پس این، معنی اسم بودن "هو" است.

هو یا علی یا هو یا امیرالمومنین کفر است؟

در کفر بودن یا نبودن هر گفته ای، نیت گوینده و معنایی که گوینده از یک جمله اراده می کند، نقش کلیدی دارد، حال باید دید کسانی که یا هو را می گویند و در عین حال همان هو را مصداق امیر المومنین حساب می کنند، منظورشان چیست.

در گفتگوهای روزمره بهتر است از این جملات استفاده نشود حتی اگر مقصود گوینده کفر امیز نباشد و اگر گفتار و مقصود گوینده به این معنا بر گردد که خدا همان امیر المومنین است که ظاهرا این ذکری است که فرقه علی اللهی می گویند، قطعا کفر است.

چه سری در این کلمه نهفته است که دراویش با ذکر مدام این کلمه تیغ، شمشیر، عقرب و شیشه و ... به بدنشان فرو می برند و می خورند وچیزیشان نمی شود و یا با ذکر جمله هو یا علی، هو علی و مدد از خود بیخود می شوند؟

کلمه «هو» در اصطلاح عرفانی عبارت است از: « مقام ذات خداوند که شامل همه کمالات وجودی است، عرفا ذات را غیب الغیوب می نامند.
علامه طباطبایی در ذیل آیه 255 سوره بقره می فرمایند:
در معنای جمله « الله لا اله الا هو»، ضمیر هو به الله برمی گردد که گفتیم ذات شامل همه کمالات است لکن چون در اثر کثرت استعمال، نام خدای تعالی شده، تنها بر ذات دلالت می کند.
. نکته شایان ذکر این است که معارف بلند عرفانی را باید از باورها و عملکرد صوفیه و فرقه های دراویش تفکیک کرد. بسیاری از کسانی که لفظ « هو» را به کار می برند صرفا لقلقه زبان است و بویی از معنای ژرف آن نبرده اند و معرفت کافی نسبت به آن ندارند

انجام کارهای عجیب و غریب توسط گروههای اشاره شده چون خوردن شیشه و ... محصول پرورش توانایی ها و مهارتهایی در خودشان است. آنها با تمرین و انجام برخی از ریاضت ها به چنین مهارت هایی دست می یابند و هیچ ارتباط خاصی با گفتن ذکر کلمه هو ندارد و با اموری چون کرامات اولیای خدا و معجزه امامان و پیامبران تفاوت ماهوی دارد.
شاهد بر این مطلب این است که بسیاری از دیگر فرقه های صوفیه هستند که این اذکار را مرتب بر زبان تکرار می کنند ولی فاقد چنین مهارت ها و توانایی هایی هستند.
در ضمن بسیاری از این کارها برخلاف عقل، شریعت و دین است و خداوند از انجام آنها نهی فرموده است چرا که مسیر زندگی را به جای حرکت به سوی تعالی در جهت انحطاط سوق می دهد و به نوعی سرگرمی باطلی گرفتار می سازد.

منابع:

http://www.maaref.porsemani.ir

http://tahoor.com

http://www.askdin.com


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۱۳:۰۵
محمد مهدی متقی

- پیغمبر اکرم (ص)فرمود: هیچ مردمى عهدشکن نشدند مگر اینکه دشمن آنها بر آنها مسلّط گردید و هیچ قومى ظلم نکردند مگر اینکه کشتار در بین آنها زیاد شد. و هیچ قومى از پرداخت زکات امتناع نکردند مگر اینکه از آمدن باران ممنوع شدند.
و در ما بین آنها عمل منافى عفّت و فحشاء ظاهر نشد مگر اینکه در میان آنها مرگ مفاجات شیوع پیدا کرد. و هیچ قومى کم فروشى نکردند مگر اینکه به خشکسالى مبتلا شدند.

ارشاد القلوب - ترجمه طباطبایى صفحه ۲۸۳

2- رسول خدا (ص) در حدیث دیگری می فرماید: همیشه امتم در خوشى و خوبى باشند تا زمانى که با هم دوستى کنند و بهم هدیه دهند و امانت را بپردازند و از حرام دورى کنند و از مهمان پذیرائى کنند و نماز را برپا دارند و زکات را بدهند، چون‏ انجام ندهند گرفتار قحطى و خشکسالى شوند.
جلد شانزدهم بحار الانوار صفحه ۲۵۱

3- امام باقر (ع) بر اساس کتاب تحف الغقول در صفحه 51 می فرماید: از گناهانی که مانع نزول باران است، کم فروشی است که امیرالمومنین (ع) می فرماید رسول خدا (ص) فرموده است هر زمانی که فروشندگان در یک منطقه کم فروشی کنند، خداوند اهل آنجا را با خشکسالی و کمبود نعمت عذاب می کند


4- آنگونه که در کتاب مستدرک الوسایل آمده است؛ امیرالمومنین (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که ایشان فرمود: مادامی که امت من به پنج ویژگی پایبند باشند، دائما در خیر و برکت به سر می برند اما اگر از هر کدام از آنها فاصله گرفتند به قحطی و خشکسالی دچار خواهد شد.این پنج ویژگی عبارتند از مهرورزی و ایجاد محبت بین یکدیگر، امانتداری، دوری از حرام، میهمان داری و به پا داشتن نماز.


5- از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: مادامی که امت من امر به معروف و نهی از منکر کرده و در تقوا یاور هم باشند در خیر و برکت قرار دارند اما اگر چنین نکردند برکات از آنها جدا شده و در آسمان و زمین هیچکس به یاری آنان نمی آید.

6- ابو حمزه می گوید از امام باقر (ع) شنیدم که می فرمود: هیچ سالى کم باران تر از سال دیگر نیست و خدا باران را به جایى که خواهد می فرستد، چون مردمى مرتکب گناهان شوند، خداى عزوجل بارانى را که در آن سال براى آنها مقدر فرموده، از آنها بگرداند و آن را برای دیگرانی که گناه نکرده باشند، می فرستد اما اگر منطقه ای یافت نشد که اهل آن با تقوا باشند خداوند باران را به سوى بیابانها و دریاها و کوه ها می‌فرستد. (کافی/272/2)

7- بر اساس نقلی از تفسیر صافی؛ امام باقر (ع) نیز در حدیثی می فرماید: خداوند به حضرت شعیب (ع) فرمود: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب می کنم که 40 هزار نفر از آنان گناهکار و 60 هزار نفر از افراد دیندار هستند. حضرت شعیب(ع) عرض کرد: خدایا گناهکاران بحثی نیست اما دینداران را چرا عذاب می کنی؟ خداوند فرمود: زیرا آنان نیز با گناهکاران مدارا کرده و در کنار خشم من بر آنها خشم نمی گیرند. (امر به معروف و نهی از منکر نمی کنند)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۱۳:۰۴
محمد مهدی متقی
چند وقتی است در شبکه های اجتماعی چنین متنی رد و بدل میشود:

" کوروش بزرگ میگوید:

در سرزمینی که ابرها میگذرند بی آ:/.,که ببارند بی شک ظلم عظیمی صورت گرفته است...


امام رضا (ع):

هرگاه حاکمان دروغ بگویند باران نمیبارد.

میزان الحکمه3 ص 286 "


1. از کوروش بجز لوح مشهور به حقوق بشر، مکتوب خاصی باقی نمانده است؛ لذا سایر موارد از جمله این عبارت فاقد اعتبار است.

2. حدیث منتسب به امام رضا (ع) صحیح می باشد اما با مقدمه کذبی که از طرف کوروش به آن اضافه شده، از آن سو استفاده شده و جهت اغراض سیاسی به کار رفته است !

3. حدیث یاد شده تنها یکی از احادیث و روایات مختلفی است که از امامان معصوم (ع) در خصوص علت خشکسالی به ما رسیده است . اصولا علت خشکسالی و نباریدن باران "ارتکاب گناهان" ذکر شده است.

4. مصادیق این گناهان نیز در متن احادیث به شرح زیر آمده است:

کم فروشی

ندادن زکات

مهرورزی نکردن

عدم ایجاد محبت بین یکدیگر

امانت داری نکردن

دوری نکردن از حرام

مهمان داری نکردن

نماز را به پا نداشتن

امر به معروف و نهی از منکر نکردن

سخن چینی کردن

نفاق

5. با عنایت به موارد یاد شده که متاسفانه بعضا شاهد فراگیری برخی از آنان نیز هستیم، بدیهیست تنظیم کننده شبهه با سوء استفاده از یک حدیث و عدم توجه به سایر احادیث معصومین (ع)، سعی در انتقام کشی سیاسی و تخریب نظام اسلامی داشته است.

6. راه رفع خشکسالی و نزول برکات آسمانی در بیان حضرت علی (ع) استغفار و توبه است:


« از پروردگار خود آمرزش بخواهید، که آمرزنده است، برکات خود را از آسمان بر شما فرو می بارد و با بخشش اموال فراوان و فرزندان، شما را یارى میدهد و باغستانها و نهرهاى پر آب در اختیار شما مى گذارد. پس رحمت خدا بر آنکس که به استقبال توبه رود و از گناهان خود پوزش طلبد. »

* خطبه 143 نهج البلاغه که به خطبه استسقاء (طلب باران) شهرت دارد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۱۳:۰۴
محمد مهدی متقی