جام الست

پاسخ گویی به شبهات سیاسی ، مذهبی

جام الست

پاسخ گویی به شبهات سیاسی ، مذهبی

جام الست

پاسخ گویی به شبهات سیاسی ، مذهبی

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/jamealasst

آدرس صفحه اینستاگرام:
instagram.com/mohammad_mahdi_mottaghi

نویسندگان

۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

                                   

روزه دارای فواید و برکات مختلف در ابعاد فردی و اجتماعی است.

 امام صادق (ع) :

روزه به این دلیل واجب شده است که میان فقیر و غنی مساوات برقرار گردد، و این به جهت آن است که غنی طعم گرسنگی را بچشد و نسبت به فقیر ادای حق کند؛ چرا که اغنیا معمولاً هر چه را بخواهند برای آنها فراهم است، خدا می خواهد میان بندگان مساوات باشد، و طعم گرسنگی و درد و رنج را به اغنیا بچشاند تا آنان به ضعیفان و گرسنگان رحم کنند.

"من لایحضره الفقیه، ج2،ص73"

امام صادق (ع) در این حدیث به یکی از آثار اجتماعی روزه پرداخته اند و به روشنی پاسخ شبهه افکنان را داده اند . چرا که اغنیا هر زمان اراده کنند با امکانات خود نیازهایشان از جمله گرسنگی را برطرف می کنند ، اما در روزه امکانات آنها موثر نیست و باید سختی و فشار گرسنگی را اجبارا بچشند .

این تجربه عملی موجب می شود روزه دار با گرسنگی و تشنگی موقت ، عاطفه اش شکوفا شده و موقعیت گرسنگان و مستمندان را بهتر درک کند و مسیری در زندگی او باز شود که حقوق زیردستان را ضایع نکرده و از دردهای محرومان غافل نباشد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۰۶:۱۷
محمد مهدی متقی



دکتر ژان فرموزان در باره فواید روزه داری چنین می گوید:

در آغاز روزه داری، زبان باردار است، عرق بدن زیاد می شود، دهان بو می گیرد، گاه آب بینی را می افتد و همه، علامت شستشوی کامل بدن است. پس از سه، چهار روز، بو برطرف می شود، اسیداُوریک ادرار کاسته می شود و شخص احساس سبکی و خوشی خارق العاده ای می کند و در این حال اعضا هم استراحتی دارند.


 دکتر کارلو :

روزه ای که اسلام واجب کرده، بزرگترین ضامن سلامتی بدن است.


دکتر کارل (فیزیولوژیست بزرگ فرانسوی) می گوید:

لزوم روزه داری در تمام ادیان تأکید شده است. در روزه ابتدا گرسنگی و گاهی نوعی تحریک عصبی و بعد ضعف احساس می شود، ولی در عین حال کیفیات پوشیده ای که اهمیت زیادی دارند، به فعالیت می افتند و بالاخره تمام اعضا مواد خاص خود را برای نگهداری و تعادل محیط داخلی و قلب قربانی می کنند.


دکتر بندیکت :

در این مدت (ایام روزه) در ترکیب خون، هیچگونه اخلاطی به هم نرسیده و آن نوری که در بعضی از روزه داران دیده می شود، یک حالت جوانی و نشاطی است که برای روزه داران رخ می دهد.


کلنل درورشا (روانشناس) :

روزه موجب حالت جزبه روحی می شود.


شهید دکتر پاک نژاد :

در ظرف مدت یک ماه روزه داری، آدمی دارنده یک بدن تازه تعمیر شده و آزاد گردیده و از قید و بند سموم رها شده است.


دکتر اتوبو خنگر در کنگره پزشکی بغداد :

شخص روزه دار با سوزاندن رسوبات بیمارگونه و چربی های زائد بدن، کوره متابولیسم خود را می افروزد. در مدت پنجاه سال که از تأسیس کلینک اتوبوخنگر می گذرد، بیش از پنجاه هزار بیمار در این کلینیک، توسط روزه درمان شده امد.دانستن فلسفه احکام، سبب معرفت و شناخت بیشتر نسبت به دین می گردد و همین شناخت، باعث تقویت اعتقاد و ایمان انسان خواهد شد.


تذکر مهم: اگر هدف از روزه این باشد که مثلاً روزه بگیرد تا در چاقی و لاغریش اثر کند، و یا در قند و چربی خونش و ... مؤثر واقع شود، این روزه نزد خداوند سبحان ذره ای ارزش و ثواب ندارد و چه بسا موجب خشم و غضب خداوند گردد و او را به عذاب الهی مبتلا سازد. بر همین اساس حضرت علی (ع) فرمودند: با اخلاص (عمل را فقط برای خشنودی خداوند انجام دادن) کارهای انسان نزد خداوند قبول می شود.(غررالحکم، ص 432).

بنابراین وظیفه یک فرد مسلمانی که می خواهد روزه بگیرد و یا عمل واجب و مستحبی را انجام دهد، آن است که بگوید:«خدایا! می دانم تو حکیمی و تمام دستوراتت برای خیر و سعادت ما است، و می دانم این عمل فوائد زیادی برای من و حتی جامعه دارد، ولی من این عمل را فقط برای رضایت و خشنودی تو انجام می دهم».و لازم نیست اینها را به زبان بگوید، بلکه در دلش چنین نیتی داشته باشد، کافی است.

کسانی که دلشان به حال مردم می سوزد و دوست دارند جوانان این مرز و بوم، جوانانی سالم از نظر روحی و جسمی باقی بمانند، راهی ندارند جز آنکه دلهای پاک جوانان را با دستورات حیاتبخش اسلام عزیز آشنا سازند و مسائل اسلام را با استدلال و منطق برای آنان بیان نمایند.

برادران و خواهران عزیر بدانند که آنچه درباره فلسفه احکام گفته می شود، قسمتی از علت احکام می باشد و الا ذهن ما توان درک حقیقت و تمام علت احکام را ندارد، زیرا علم ما در برابر علم بی نهایت خداوند علیم و ائمه اطهار (ع) نا چیز است. بر همین اساس،رسول گرامی اسلام (ص) می فرماید:«در روزه آنقدر فایده هست، که قابل شمارش نیست».

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۵ ، ۰۵:۲۴
محمد مهدی متقی

ما در نماز خود می گوئیم: " قل هو الله احد" یعنی: بگو خدا یگانه است. ما به چه کسی میگوئیم که بگوید خدا یگانه است؟ و آیا خدا خود نمی داند که یگانه است؟

پاسخ: این مسئله به زبان و ادبیات و فرهنگ سخن گفتن مربوط می شود. وقتی ما کار نادرستی انجام میدهیم و عصبی می شویم می گوئیم: «آخه چرا اینکار را کردی» یا « آخه بگو چرا اینکار را کردی» یا « آخه بگو مگه مرض داشتی که این کار را کردی»! این جملات را ما به خودمان می گوئیم و معنی آن اینست که: ما نمی بایست اینکار را می کردیم. (نه اینکه از کسی می خواهیم که بگوید: چرا اینکار را کرده است، و یا برود از کس دیگری بپرسد که او چرا اینکار را کرده بوده).

یا مثلاً ما می شنویم که کسی به کسی می گوید: آقا باز هم تشریف بیاورند! یعنی: تو باز هم اینجا بیا. فرق این دو گفته در این است که اولی: مخاطب خود را گرامی و ارجمند و بزرگوار میدارد ولی دومی این چیزها را ندارد.

در زبان عربی در زمینه های گوناگون یکسری ریزه کاریهائی وجود دارد. مثلاً در زمینه "ارج گذاشتن و گرامی داشتن و اهمیت دادن" از جمله: «شأن بمعنی: مرتبه و جایگاه» و «تعظیم بمعنی: بزرگ داشتن» و «تفخیم بمعنی: شکوه دادن» وجود دارد.

مثلاً در آغاز سوره بقره می خوانیم: « ذالکَ الکتاب» یعنی « آن کتاب». آن کتاب یعنی کدام کتاب؟ یعنی همین کتابی که جلو ماست و قرآن نام دارد و داریم آنرا می خوانیم. چرا نمی گوید "این کتاب"؟ اگر بگوید "این کتاب" در اینصورت قرآن هم از نظر گوینده کتابی است مانند هر کتاب دیگری. ولی وقتی می گوید "آن کتاب" در آنصورت گوینده، قرآن را بزرگ می کند و ارج می گذارد و اهمیت میدهد.

جمله « قل هو الله احد» بمعنی: « بگو خدا یکتا است» نیز در ظاهر بمعنی «بگو خدا یکتا است» می باشد ولی در معنی یعنی: "من میگویم خدا یکتا است". یعنی: ایمان و عقیده و دیدگاه من اینست. (نه اینکه به کسی می گویم که او بگوید: "خدا یکتا است").

اما اینکه آیا خدا خود میداند که خودش یکتا است یا نه، روشن است که وی این را میداند، چنانکه وقتی شاگردی به آموزگاری  پاسخی می دهد خودِ آموزگار آنرا می داند، ولی شاگرد میخواهد که میزان دانائی و فهم و شایستگی خود را نشان بدهد. یا مثلاً وقتی در جهان سیاست کسی کاری را محکوم می کند، دیگران که می دانند آن کار محکوم است ولی او موضع خودش را اعلام میکند. وقتی ما میگوئیم "خدا یکتا است" ما ایمان و دیدگاه خودمان را ابراز می کنیم، و با آن می گوئیم: خدای خورشید، خدای ماه، خدای زیبائی، خدای جویبار، خدای جدید قانون خود ذاتی الکترون، خدای جدید قانون خود ذاتی پروتون، خدای تصادفی درست شدن هستی و خدایان دیگری وجود ندارد. هر چه هست همه یک چیز است و از یک جا می آید و آن فقط یک خداست.

منبع:quranology.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۵ ، ۰۷:۳۵
محمد مهدی متقی


 نکته اول:  واقعش این است که از سؤال برخی معلوم می‌شود که حتی یک بار هم قرآن را نخوانده‌اند، و اساساً تفکر و تعمق نیز نمی‌کنند، بعد به شکلِ شاخ و شانه کشیدن، چون و چرا هم می‌کنند! یکی از روش‌های خیلی کهنه آنان نیز دائم "عرب و عجم" گفتن است. خب این که سؤال نیست، شبهه هم نیست، بلکه فقط جوسازی است . حالا اگر کسی به آنها بگوید که از کجا فهمیدید که در قرآن سخنی از "برف " نیامده است و کی گفته که عرب‌ها سرما ندیده‌اند، چه خواهند گفت؟ وقتی به جای سؤال کردن، ابتدا یک قضیه‌ای که صحت ندارد را فرض مسلم می‌گیرند و سپس درباره‌ی فرض خود [که به قرآن نسبت داده‌اند] چون و چرا هم می‌کنند، معلوم می‌شود که بدون علم، وارد موضع‌گیری مغرضانه شده‌اند و اصلاً به دنبال پاسخ نیستند.

 

نکته دوم: این طور نیست که در شبهه جزیره عربستان هیچ سرما و برف و تگرگی نیامده باشد و نه این طور است که مردم به جاهای دیگر سفر نکرده و ندیده باشند. مثل این است که کسی بگوید: چون در شهری مثل تهران یا اصفهان یا مشهد، هوا رطوبت ندارد و شرجی نیست، مردمان این شهرها اصلاً نمی‌دانند و نمی‌فهمند که رطوبت هوا یعنی چه؟!

 

 نکته سوم: برف و تگرگ، همان بارانی است که به علت برودت (سرمای) هوا، یخ زده است. اگر ذراتش ریز باشد به دانه‌های برف مبدل می‌شود و اگر درشت‌تر باشد و بیشتر یخ بزند، تگرگ می‌شود. و هر کس کمی قرآن خوانده باشد، با آیات متعدد در خصوص "باران" که ریشه برف و تگرگ است، آشنا می‌شود، هر چند در قرآن کریم به برف و تگرگ نیز اشاره شده است:

«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَابًا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مِن جِبَالٍ فِیهَا مِن بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَن یَشَاء وَیَصْرِفُهُ عَن مَّن یَشَاء یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ» (النّور، 43)

ترجمه: آیا ندیدى که خداوند ابرى را (از هر سو) به آرامى مى‏راند سپس میان (قطعات) آن پیوند مى‏دهد سپس آن را متراکم مى‏سازد، پس باران را مى‏ بینى که از لابه‏لاى آن بیرون مى‏آید، و نیز از آسمان (بالاى سرتان) از کوه‏هاى ابر یخ‏زده که در آن هست برف و تگرگ فرو مى‏ریزد، پس به سبب آن به قومى که بخواهد (در دنیا به آنها کیفر دهد) زیان مى‏رساند و آن را از قومى که بخواهد برمى‏گرداند، نزدیک است روشنى برقش (نور) چشم‏ها را از بین ببرد.

 

نکته چهارم:  با تمام این اوصاف اگر نام چیزی در قرآن نیامده باشد مسئله عجیبی نیست؛ چیزهای زیادی  وجود دارد که در قرآن به آنها اشاره نشده است. برای مثال درباره میوه‌ای؛ مانند پرتقال یا لیمو و یا موز یا درباره موادی؛ مانند نفت و بنزین و بسیاری از چیزهای دیگر مطلبی در قرآن وجود ندارد. پس این پرسش نسبت به همه آنها وجود خواهد داشت. بدیهی است که این نقصی برای قرآن نخواهد بود؛ چراکه قرآن کتاب دائرة المعارف نیست، تا اسامی هر چیزی در آن وجود داشته باشد. وقتی می گوییم قرآن کتابی جامع است، منظورمان این است که همه چیزهایی که انسان برای رسیدن به کمال و سعادت اخروی و دنیوی خود بدان محتاج است، در قرآن بیان شده است. و قرآن در تبلیغ خود باید طوری سخن بگوید که هم مخاطبین اولیه درک کنند و هم افرادی با سطح علمی بالاتر و کسی را دچار سردرگمی نکند به عبارت دیگر، قرآن در کلام خود با مخاطبانش رعایت سطح فکری و فرهنگی همه را کرده است.

 

نکته پنجم: خب حالا آن که با "عرب، عرب" گفتن و بحث سرما و گرما می‌خواست قرآن را رد و تکذیب کند، چه می‌گوید؟ آیا پس از آشنایی با این آیات ایمان می‌آورد و یا دست کم اقرار می‌کند که در مورد قرآن به خطا قضاوت کردم؟ خیر، بلکه بسیاری بدتر لجاج می‌کنند، چرا که قرآن چیزی به ظالمین به جز خسران آنها نمی‌افزاید.


وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى

م.م.م

 وبلاگ جام الست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۱۳
محمد مهدی متقی

نکته اول:  واژه کفر، از نظر لغت شناسان عرب به معنای «پوشاندن» است.

فقهاء عظام شیعه، کسی را که منکر یگانگی خداوند باشد یا شریک برای او قرار دهد، و موارد دیگری را که در رساله ها بیان شده است، کافر شمرده اند.برای نجاست کافر به آیه "انما المشرکون نجس ..." استدلال شده است.

فقهای شیعه در باره نجاست کفار تقریبا اتفاق نظر دارند؛ اما نسبت به اهل کتاب (مسیحیان و یهودیان و ...) بعضی از فقها آنان را پاک می دانند و می گویند: محکوم به طهارت ذاتی اند؛ یعنی بدانیم که او با نجاسات، تماس بدنی نداشته و از آنها استفاده هم نکرده است، دیگر نجس نیست.

 

نکته دوم: راغب اصفهانی می نویسد: نجاست بر دو نوع است:

1- یک نوع که با حواس قابل درک است.

2- نوع دوم که با دیده بصیرت قابل درک است.

خداوند مشرکان را به نجاست نوع دوم توصیف کرده و فرموده است:« اى کسانى که ایمان آورده‏اید، جز این نیست که مشرکان نجس و پلیدند.

 

نکته سوم: در جایی که برای مجرم و گناه کار، مجازات و کیفری در نظر گرفته می شود طبعا مصلحت جامعه و اجتماع و نوع مردم در نظر گرفته شده است  نه شخص مجرم؛ مثلا وقتی کسی نظم جامعه را بر هم می زند و آشوب به پا می کند در این صورت برای مصلحت جامعه و اجتماع، این شخص دستگیر شده و روانه زندان می شود گرچه این نوع برخورد با او توهین به شعور، شخصیت، اختیار و آزادی به حساب می آید ولی هیچ عاقل منصفی به این نوع برخورد اعتراض نمی کند.

از نظر لغوی نجس به معنای پلیدی ، ناپاک، آلوده، می باشد و کسی که وجود خداوند قادر را انکار می کند و یا برای او شریک قرار می دهد قطعا آلوده و ناپاک است این یک کیفر و مجازات است برای کسانی که وجود خداوند را انکار می کنند و بدیهی است که ممکن است شخص اجرای کیفر و مجازات را توهین به خود تلقی کند اما عامل این توهین خود شخص است.

مانند این است که  قاضی فردی را که دزدی کرده دزد خطاب کند و او را مجازات کند و دزد بگوید چرا به من فحش میدهی و مرا مجازات میکنی من فقط اموال مردم را قرض میگرفتم؟؟

 

نکته چهارم : حکم به نجاست کفار اگر چه ممکن است مستند به پلیدی فکر و روح و روان کافر باشد ولی در ظاهر، حکم به قطع کردن بعضی از روابط با کافر است که مسلمان را از این که از هر جهت با بیگانه یگانه شود و تحت تأثیر افکار و عادات و اخلاق کفار قرار بگیرد مصونیت می دهد و استقلال او را حفظ می نماید به بیان دیگر، دلیل حکم اسلام به نجاست کفار آن است که در حد امکان، مانعی برای معاشرت مسلمانان با آنها ایجاد شود تا از نفوذ افکار مخرب آنها در بین افرادی از مسلمانان که توانایی های علمی کمتری در بحث با آنان دارند، جلوگیری به عمل آید .

پس حکم به نجاست کفار، کاملاً منطقی و حکیمانه و یک مجازات برای او به حساب می آید.

وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى

م.م.م

 وبلاگ جام الست

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۳۲
محمد مهدی متقی

نکته اول: بیشتر زبان شناسان بر این باور و عقیده هستند که زبان عربی از جهت قواعد دستور زبان و جامعیت، از دیگر زبان های دنیا کامل تر و غنی تر است. قرائت و اذکاری که در نماز است، به صورت دقیق در هیچ زبانی ترجمه ندارد، یعنی نمی توان مفاهیمی را که در اذکار نماز است، به صورت دقیق ترجمه کرد و آن را بیان نمود . چه بسا برخی از کلمات یا جملات، معانی بسیاری در خود جای داده که با یک یا چند جمله نتوان همه آن‌ها را بیان نمود. به عنوان مثال از سوره حمد نام می‏بریم که هیچ ترجمه ‏اى که بتواند تمام مفاهیم آن را به زبان دیگر بیان کند، نیست.

برای مثال اگر بخواهیم فقط از «بسم الله الرحمن الرحیم» در زبان فارسی  یک ترجمه ارائه دهیم که البته باز هم کامل نیست میشود:

1- در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبی ندارد2 - اما «الله» قابل ترجمه نیست؛ زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمی‌توان ترجمه کرد. 3- «رحمان» یعنی خدایی که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم می‌کند و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار می‏دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا می‏فرماید.  4- «رحیم» یعنی خدایی که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می‏کند.

ترجمه ناقص این چهار کلمه میشود چیزی که مشاهده فرمودید. تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم، موضوع خیلی پیچیده ‏تر می‏شود.

 

نکته دوم:  ایجاد زبانى مشترک میان همه پیروان اسلام و فراهم سازى وحدت و پیوند بین المللى دینى.

همانطور که بلاتشبیه برای ارتباط میان مردم جهان زبان انگلیسی به عنوان زبان رسمی انتخاب شده است.

 

نکته سوم: یکی از زیبایی های این تکلیف الهی، همین یگانگی و وحدت آن است که همه مسلمانان این کره خاکی رو به یک قبله می ایستند و به یک زبان خدا را می خوانند. در صورتی که اگر قرار بود هر کس به زبان خود نماز بخواند، آشفتگی و پراکندگی و بی نظمی، جای این وحدت و یگانگی را می گرفت.

 

نکته چهارم: یادمان باشد که در اصل همه این عبادت ها و نمازها و نیایش ها، تمرین تسلیم و بندگی و اطاعت از خداست و بی تردید چگونگی خواندن نماز هم باید از سر بندگی و تسلیم و اطاعت باشد هرچند که ما همه علت ها و حکمت های آن را ندانیم. تعبدى و توقیفى بودن خواندن نماز به لفظ عربى، به این معنا که شریعت اسلام دستور داده که نماز را به عربى بخوانیم .طبیعی است که عدم توجه به خواست الهی و عمل کردن هر شخص بنا بر خواست خود ، با روح تعبد و تسلیم سازگار نیست.

 

نکته پنجم :وحدت زبان ضامن حفظ و مصونیت این عبادت بزرگ از تحریف و آمیختگی با خرافات است.


نکته ششم: ممکن است به ذهن کسی برسد که وادار کردن مردمی غیر مسلط بر زبان عربی به خواندن نماز به زبان عربی، نوعی ایجاد مشقت برای آنها و اجحاف و ستم در حق آنهاست. در جواب می توان گفت برای مردمی که برای رفع حوائج روزمره ی خود، ده ها و بلکه صدها اصطلاح و واژه­ های بیگانه را به راحتی یاد گرفته و به کار می برند، یاد گرفتن کلمات نماز که مجموع کلمات واجب آن (با حذف کلمات تکراری) حدود 20 کلمه می باشد، کار مشکلی نیست و از طرف دیگر ، معنای ظاهری و سطحی کلمات نماز بسیار ساده و آسان است.


نکته هفتم: اگر چه با توجه به دلیل‌هایی که ذکر کردیم نماز باید به زبان عربی خوانده شود ، اما این بدان معنی نیست که انسان نتواند به هیچ زبان دیگری با خداوند سخن بگوید . انسان می تواند با هر زبانی که خواست در غیر نماز با خدا سخن گفته و با او راز و نیاز کند و درد‌ها و نیاز‌های خود را با او در میان گذارد .حتی در قنوت نماز که جایگاه خواستن حاجت‌ها است ، به فتوای اکثرمراجع، انسان می تواند به فارسی یا هر زبان دیگر با خدا سخن گوید.

 

وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى

م.م.م

 وبلاگ جام الست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۵۵
محمد مهدی متقی