جام الست

پاسخ گویی به شبهات سیاسی ، مذهبی

جام الست

پاسخ گویی به شبهات سیاسی ، مذهبی

جام الست

پاسخ گویی به شبهات سیاسی ، مذهبی

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/jamealasst

آدرس صفحه اینستاگرام:
instagram.com/mohammad_mahdi_mottaghi

نویسندگان

متن شبهه:

حتما همه آقای رامین مشاور مطبوعاتی وزارت ارشاد اسلامی آقای احمدی نژاد را میشناسید که چه بلایی سر مطبوعات مستقل آورد؟

ایشان گل پسری دارند به نام محمدیاسین، حدودن سی ساله که تحصیلاتش هیچ ربطی به پزشکی و امور دارویی ندارد..

در اوج تحریمها همین آقازاده، مسئول واردات داروهای خاص از جمله شیمی درمانی و ام -اس و هموفیلی و... شد!!

بعد ارز 1000 تومانی میگرفت و داروها را وارد و به ملت میفروخت. البته ملت عادی و سالم نه؛ مردمی که در آستانه مرگ مجبور بودند همه چیزشان را بدهند و دارو بخرن...

و اما جالب تر اینکه همین آقازاده، عاشق دل باخته بازیگر معروف سینما خانوم "مهناز افشار" که ده سال از او بزرگتر بود، می شود و هرچه می گویند نه، می گوید می خوام..

در نتیجه خانواده مجبور میشوند خواستگاری کنند و مبلغ بیست میلیارد تومان ناقابل مهریه و یک خانه در آمریکا (سرزمین دشمن جهان خوار)، پشت قباله عروس خانوم کنند و یک مراسم بسیار ساده عروسی! باز هم در سرزمین کفرخیز آمریکا برایشان راه بیاندازند و در ادامه نیز به دلیل سن بالای عروس خانوم هرچه سریع تر باردار شده و باز بالاجبار راهی سرزمین دشمن اسلام (آمریکای جهان خوار) میشوند تا زایمان فرزندشان در آنجا تحت نظر پزشکان آمریکایی باشد و از طرفی هم فرزندشان تابعیت دوگانه ایرانی آمریکایی پیدا کند (کار از محکم کاری عیب نمیکنه...)

...اینها مملکت را اینگونه اداره میکنند (البته بهتر است بگویم میچاپند)

و عده ای ساده اندیش در خیابان مرگ بر آمریکا سر میدهند و همه مشکلات مان را به آمریکا و یادش کنندگان با آن، نسبت میدهند!!!


پاسخ شبهه :

دکتر رامین و پسرش:

1-    محمدعلی رامین معاون مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت دهم و در دولت نهم مشاور مطبوعاتی محمود احمدی‌نژاد بود.

 

2-    کسانی  که به دکتر رامین در مورد توقیف روزنامه ها ایراد میگیرند حتما دوران خفقان مطبوعاتی دولت های آقایان هاشمی و خاتمی را فراموش کرده اند و یا سنشان به آن دوران قد نمی دهند.

 

 

3-    اما درمورد یاسین پسر ارشد دکتر رامین، هرکسی که اندک اطلاعات سیاسی و اجتماعی داشته باشد این موضوع را خوب میداند که این پدر و پسر در مواضع سیاسی ، مذهبی و اجتماعی 180 درجه اختلاف دارند. یاسین رامین یک اصلاح طلب از طیف آقای خاتمی است مثلا در همین موضوع ازدواج یاسین با مهناز افشار دکتر رامین به شدت ابراز مخالفت می کند تا جایی که در مراسم ازدواج حاضر نمیشود. همچنین صیغه عقد این زوج توسط سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق ایران در تاریخ ٢١ خرداد ١٣٩٣ خوانده شد. البته مواضع سیاسی خانم مهناز افشار نیز بر همگان واضح و مبرهن است.

پس گناه پسر را به پای پدر ننویسیم. در مورد بحث آقازادگی در مطلب دیگر مفصل بحث خواهم نمود.

در لینک زیر در مورد رابطه دکتر رامین و پسرش بیشتر  بخوانید:

http://saten.ir/17468

 

4-    اما در مورد متن سرتاسر دروغ و مغالطه ای که هدف نهایی آن کوبیدن شعار انقلابی مرگ بر آمریکاست باید گفت:

برخی وطن فروش که محل کسب درآمدشان همانطور که خود نیز به آن معترف هستند آمریکای جهانخوار و جنایتکار است. متن های دروغین همچون متن مورد بحث را ساخته و افرادی ساده اندیش که دارای کمترین  اطلاعات سیاسی و اجتماعی هم نیستند آن را در فضای مجازی منتشر میکنند.

عده ای هم همچون اصلاح طلبان و همفکران آنها عمدا جنایات آمریکا را به فراموشی سپرده اند و دم از مذاکره می زنند.

آمریکا همان کشوریست که صدام با حمایت او مردم این مملکت را به خاک خون کشید. و رژیم خونخوار پهلوی با اسلحه های ساخت او جوانان غیرتمند این کشور را در تهران و اصفهان ومشهد و......... به رگبار بست.آمریکا همان کشوریست که هواپیمای حامل زنان و کودکان ایرانی را با موشک هدف قرار داد. و 37 سال ایران را مورد شدید ترین تحریم ها قرار داد و اکنون نیز از عربستان جنایتکار حمایت میکند.

در پس هر جنایتی در این جهان یک نام میدرخشد و آن «ایالات متحده آمریکا» است.

صاحب هر نوع عقیده ای که هستید این را بدانید مرگ بر آمریکا فقط یک شعار نیست بلکه یک ایدئولوژیست.


وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى

م.م.م

 وبلاگ جام الست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۵۸
محمد مهدی متقی

شبهه: چه میکنه این نیچه...........

متن شبهه:

((عجب حرفی زده این نیچه!

از زمانی ڪه بشر توانست وقایع را ثبت و ضبط کند،

دیگر

نه عصا مارشد

نه دریا شکافت

نه کودکی بی پدر متولد شد

نه مرده ایی زنده شد

نه انسانی در دل ماه رفت

نه انسانی با حیوان سخن گفت

نه انسانی سوار بر قالیچه پرواز کرد

نه آتشی گلستان شد

نه پیامبری ظهور کرد !!!!!

برای خداوند فرقی ندارد که تو برایش نماز بخوانی یا نه !

برایش روزه بگیری یا نه !

فرقی ندارد چقدر برای عزیزانش ضجه زده باشی !

اما اینها برای من و تو فرق می کند .

و این فرق زمانی شروع شد که من و تو بر سر خدایمان جدل کردیم ،من گفتم من با ایمان ترم تو گفتی من!

و فراموش کردیم که خدای هر دویمان یکی ست

فقط راه اتصالمان به او فرق دارد.

به راه های اتصالی یکدیگر به خدا دست نزنیم !

اجازه بدهیم هر کس به گونه ی خودش به خدایش وصل شود

نه به شیوه ما!

خداوند عارف عاشق می خواهد نه مشتری بهشت.))

 

پاسخ شبهه:


نکته : این که تمام متن بالا تراوشات ذهن نیچه است یا خیر خود جای سؤال دارد، چون اساسا فردی که اعتقادی به وجود خداوند ندارد چگونه در قسمت دوم متن در مورد روش پرستش خداوند پیشنهاد ارائه می دهد.ولی قسمت اول شاید از سخنان وی باشد.

پاسخ قسمت اول:

بشر از همان ابتدای خلقتش، تاریخ را به گونه‌ای ثبت می‌کرد. یا سینه به سینه منتقل می‌شد، یا روی سنگ‌ها، دیوارها و ستون‌ها با نقش و نگار و سپس با جملات ثبت می‌شد و یا (پس از آغاز کتابت)، نوشته می‌شد.

الف - آن چه این گونه با عناد و لجاج ردیف شده است، معجزات انبیا و رسولان الهی بوده که بیش از 1400 سال پیش با نبوت و رسالت حضرت خاتم الانبیاء و المرسلین، حضرت محمد (ص) خاتمه یافت و ختم نبوت و رسالت نیز ربطی به ضبط صدا و تصویر ندارد.

«مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا» (الإحزاب، 40)

ترجمه: محمّد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولى فرستاده خدا و خاتم پیامبران است. و خدا همواره بر هر چیزى داناست.

ب وقتی خبر اختتام نبوت و رسالت آمد، حتی در مخیله بشر نیز خطور نمی‌کرد که شاید روزی بتواند صدا و تصویر را ضبط کند، چرا که بعثت آخرین پیامبر صلوات الله علیه و آله، مقارن با سال 610 میلادی بوده، اما مشهور است که اولین دستگاه ضبط صدا به وسیله «توماس ادیسون» در سال ۱۸۷۷ ساخته شد و اولین عکسبرداری توسط مخترعی فرانسوی، به نام ژوزف نیسفور نیپس (۱۷۶۵-۱۸۳۳) بوده و هم چنین مشهور است که اولین امتیاز فیلمبرداری نیز به نام توماس ادیسون در سال 1891 میلادی ثبت شده است.

بنابر این نبوت، رسالت و معجزاتی که نام برده‌اند، اغلب متعلق به تاریخ قبل از میلاد یا پس از آن بوده؛ رحلت پیامبراکرم صلوات الله علیه و آله، در سال 633 میلادی می‌باشد، و این اختراعات همه در قرن 18 میلادی اتفاق افتاده است. یعنی حدود 1200 سال با رحلت آخرین نبی فاصله دارند، چه رسد به انبیای سلف. 

ج پس این ادعا که "از لحظه‌ی اختراع و امکان ثبت صدا و تصویر، معجزات قطع شد"، کاملاً دروغی جاهلانه است، چرا که معجزات 1200 سال (12 قرن) قبل از این اختراعات قطع شده بود.

د بشر برای قبول و باور ادعا نبوت و رسالت، نیاز به معجزه دارد؛ یعنی کاری که دیگران از انجام آن عاجز باشند. منتهی "معجزه" در هر عصری، متناسب با شرایط و نیازهای آن عصر است.

مثل این که در زمان حضرت موسی علیه السلام، جادوگران خود را خدایان و یا مرتبطین با خدا مطرح می‌کردند، و معجزه‌ی وی عصایی بود که جادوی آنها را بلعید و یا سبب غرق فرعونیان شد.

ﻫ - اما اسلام، آخرین دین است، یعنی پایان نبوت است. دینی همگانی برای تمامی اعصار.

پس معجزه‌ی آن نیز باید باقی بماند تا همگان ببینند و مطابق با شرایط و نیاز مخاطبین خود تا آخرالزمان باشد.

لذا معجزه این پیامبر عظیم‌الشأن صلوات الله علیه و آله، از سنخ "علم" است که با کتابت "کتاب الله" و کلام "کلام‌الله" بیان و ابلاغ شده است. معجزه‌ی آشکار، همیشگی و در دسترس همگان.


گوته، شاعر و نویسنده معروف آلمانى مى‏گوید: سالیان دراز کشیشان از خدا بى خبر، ما را از پى بردن به حقایق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن دور نگه داشتند؛ امّا هر قدر که ما قدم در جاده علم و دانش نهادیم و پرده تعصب را دریدیم، عظمت احکام مقدس قرآن، بهت و حیرت عجیبى در ما ایجاد نمود. به زودى این کتاب توصیف‏ناپذیر، محور افکار مردم جهان مى‏گردد!


آلبرت انیشتاین که نیازى به معرفى ندارد، مى‏گوید: قرآن کتاب جبر یا هندسه نیست؛ مجموعه‏اى از قوانین است که بشر را به راه صحیح، راهى که بزرگـترین فلاسفه و دانشمندان دنیا از تعریف و تعیین آن عاجزند، هدایت مى‏کند.


معجزات سایر انبیای الهی را قبول داریم، چون در قرآن کریم به آنها تصریح شده است، اما برای ما دیگر معجزه نیستند، چون تکرار نشده و نمی‌بینیم.

اما معجزه‌ی آخرین انبیای الهی همیشه در دسترس همگان است و اتفاقاً نه تنها اختراع دستگاه‌های ضبط صدا، عکس و تصویر متحرک (فیلم)، خللی در آن وارد نکرده است، بلکه موجب نشر و شناخت بیشتر آن نیز گردیده است.


پاسخ قسمت دوم :

اگر بخواهی راه خدا و رضایت خدا را داشته باشی

و اگر بخواهی خدا را عبادت کنی،

و خداپرست باشی ونه خودپرست

در این صورت باید بدانی :

زمانی که شیطان به خداوند گفت :

تکلیف سجده ی بر آدم را از من بردار

تا تو را آنگونه عبادت کنم که هیچ نبی مرسل  یا فرشته ی مقربی تو را آنگونه عبادتت نکرده باشد

خداوند در جواب فرمود : راه بندگی من آنگونه است که من (خدا) می خواهم

نه آنگونه که تو می خواهی

زیرا بندگه خدا فقط با عبادت خدا ممکن است

و بندگی به روش دلخواه هرکس خودپرستی است.

***********

و اما در مورد اینکه چه کسی یا ایمان تر است.

جدال بر سر چیزی که طرفین به آن آگاهی ندارند عین نادانی است

***********

راه اتصال به خدا را هم خود خدا تعیین می کند نه اشخاص

و هیچ راهی جز صراط مستقیم بندگی خدا ، راه خداپرستی نیست

***********

ما مسلمان شده ایم

دین ما دین آگاهیست

ما به قهقرا نمیرویم و عقب گرد هم نمی کنیم

و خدای هستی بخش را می پرستیم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۵۲
محمد مهدی متقی

متن شایعه

« این سگ در زلزله ی ترکیه جان ٣ نفر را نجات داده و امام جمعه آن محل در ترکیه بر دستان حیوان بوسه میزند!! » …


پاسخ شایعه


۱- تصویر بوسیدن دست سگ توسط  یک روحانی شیعه در کشور ترکیه، جعلی و ساختگی ومحصول نرم افزارهای ویرایش تصویر است.


۲- برخلاف ادعای متن شایعه، روحانی حاضر در تصویر، امام جمعه ای در کشور ترکیه نیست.  وی سید عمار الحکیم، روحانی و سیاستمدار شیعه ی عراقی و رئیس مجلس اعلای اسلامی عراق است. او پس از مرگ پدرش عبدالعزیز حکیم در اوت سال ۲۰۰۹ به این مقام انتخاب شد که به تازگی دوباره به این مقام منصوب گردیده است.


http://url.faranama.co/htnSD


۳- اصل این تصویر مربوط به “پدر توماس” کشیش اتریشی است که در میدان سنت پیتر در واتیکان و در حال متبرک کردن حیوانات می باشد. پدر توماس کشیش کاتولیک مذهب و از فعالان حقوق حیوانات است و خود را کشیش حیوانات نامیده است. این تصویر در چهارم ماه اکتبر ۲۰۱۱ یعنی سالگرد زادروزِ “سنت فرانسیس آسیسی”، کشیش حامی طبیعت گرفته شده است. معمولا در این روز، کودکان حیوانات خانگی خود را به نشانه ی عشق به طبیعت به کلیسا می برند و حیواناتشان با آب مقدس متبرک شده و مورد رحمت قرار می گیرند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۰۴
محمد مهدی متقی

چند وقتی است که کج فهمان مخالف اسلام که حتی در تاریخ تمدن بشری مطالعه ای سطحی هم ندارند به خیال خودشان به کشف جدیدی رسیده اند و این شبهه را مطرح می کنند که:

تا به حال به این اندیشیده اید که اگر الله پروردگاریست که توسط محمد(ص) معرفی شده چگونه نام پدرش عبد الله بوده؟؟

پاسخ شبهه:

1-                این حضرت محمد (ص) نبود که  الله را کشف نمود بلکه الله جل جلاله بود که محمد(ص)  را به عنوان برگزیده خود در زمین قرار داد. و قبل از اینکه حضرت محمد (ص) پا به دنیا بگذارد خداوند متعال که او را با اسم اعظم الله خطاب میکنیم ، پیامبران دیگری همانند موسی ، عیسی و ابراهیم را مبعوث نموده بود. گروهی از اعراب ، که عمدتاً نیز در قبیله ی بنی هاشم بودند ، در دین حنیف (دین ابراهیم(علیه السلام) ) بودند که جز خدای یگانه به معبودی اعتقاد نداشتند. پدر و اجداد رسول الله (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) ، بدون استثناء ، همگی موحّد بوده اند و جز خدای واحد را نپرستیده اند. و الله نامی بود که حتی در زمان جاهلیت هم در میان مردم به عنوان نام خداوند یکتا شناخته شده بود.

 

2-                اجداد حضرت محمد (ص)  از فرزندان اسماعیل و ابراهیم بودند که ابراهیم دارای دین حنیف و یکتاپرست بود و از هر گونه شرک پرهیز می کرد  .و الله اسمی است که جدّ اعراب ، یعنی حضرت اسماعیل (علیه السلام) آن را رواج داده است.

بر این اساس چون عبدالله و پدرش عبدالمطلب، مانند سایر اجداد پیامبر(ص) موحد و یکتاپرست بودند، عبدالمطلب اسم فرزند خود را «عبدالله» یعنی بندة خدا که از بهترین نام هاست، گذاشت.

از پیامبر(ص) نقل شده: در روز قیامت با نام‌های خود و پدرتان، فراخوانده می شوید، پس اسم های نیکو برای خویش انتخاب نمایید.

در روایت دیگر از حضرت نقل شده : بهترین اسامی نزد خدا عبدالله و عبدالرحمن می باشد.
بر این اساس عبدالمطلب، بهترین اسم را برای فرزندش برگزید . کسی که بناست بهترین انسان یعنی محمد (ص) را به وجود آورد، شایسته است که دارای بهترین اسم باشد . ممکن است انتخاب این اسم برای پدر پیامبر از الهامات خداوند باشد.

 

3-                پیش از اسلام و حتی در عصر حاضر عربهای مسیحی و یهودی ساکن در کشورهای عربی نیز خدا را الله مینامند. و الله به معنای خدای واحد است و قبل از اسلام نیز  مورد استفاده قرار می گرفته است.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۳۲
محمد مهدی متقی

1- ایام فاطمیه از چه تاریخی شروع ودر چه تاریخی تمام می شود؟

دربارة تاریخ شهادت حضرت زهرا(س) روایات مختلفی وجود دارد است. و از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پیامبر(ص) بیان شده است. اما میان علمای شیعه، دو احتمال معتبر است: هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر(ص) یا نود و پنج روز بعد از رحلت ایشان.

بنابراین با توجه به رحلت پیامبر اسلام(ص) در بیست و هشتم صفر، بنا به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخه سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل، شهادت حضرت زهرا(س) است و این ایام را فاطمیة اوّل می‌ خوانند.

اما بنا به روایت نود و پنج روز، شهادت حضرت(س) در سوم تا پنجم جمادی الثانی است و این ایام را فاطمیة دوم می‌ خوانند.
بنابراین؛ ایام فاطمیه جمعا 6 روز می باشد، 3 روز در ماه جمادی الاول و 3 روز در ماه جمادی الثانی. فاطمیه اول از 13 تا 15 جمادی الاول است و فاطمیه دوم از سوم تا پنجم جمادی الثانی می باشد.

و شاید علت اینکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت(س) معرفی شده است به این دلیل است که این احتمال وجود دارد که ماههای قمری از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت حضرت زهرا(س)، 29 روز بوده باشند، حال آنکه د رصورت کامل بودن ماههای قبل، روز شهادت 13جمادی الاول و یا سوم جمادی الثانی خواهد بود. چرا که طبق تقویم، حداکثر سه ماه قمری 29 روزه و حداکثر 4 ماه قمری 30 روزه می توانند پشت سر هم قرار گیرند.
اما در عرف، به دهه دوم جمادی الاول، از دهم تا بیستم جمادی الاول که بنابر قول 75 روز، شهادت آن بانوی بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطمیه اول و به دهه اول جمادی الثانی از اول تا دهم جمادی الثانی، که طبق قول 95 روز، شهادت حضرت زهرا(س) در آن واقع شده است، دهه فاطمیه دوم گفته می شود.

 

2- چرا در تقویم ها تا سال 1371 به جای شهادت، وفات حضرت زهرا (س) نوشته بود؟

شهادت حضرت زهرا (س) در اثر جنایاتی که علیه ایشان، بعد از پیامبر (ص) صورت گرفت، مساله ای روشن و شفاف است و ادله تاریخی اثبات کننده این امر به اندازه کافی واضح هستند. و هر کس بخواهد حقیقت را بیابد، کافیست لحظه ای تامل کند که چرا محل دفن ایشان، مشخص نیست؟

اما علیرغم روشن بودن این مساله، بهانه جویی هایی جهت آبرو سازی، برای جانیان این ماجرا صورت می گیرد که نوع همین بهانه جویی ها، نیز می تواند حقیقت را نشان دهد که نهایت سعی و تلاش برای کتمان حقیقت، در چه سطحی متبلور می شود.

در اینجا فرض می کنیم که هیچ دلیل معتبر تاریخی و ... وجود ندارد و تنها ملاک چند تقویم است، اما آیا کلمه وفات، می تواند دلیل نفی کننده شهادت باشد؟ در ذیل موارد متعددی از به کاربردن کلمه وفات، برای کسانی که در شهادت آنها تردیدی وجود ندارد را نقل می کنیم:

1- وفات امام حسین علیه السلام در روایات

طبرسى در الإحتجاج مى‌نویسد: «محمد بن الحنفیة بعد وفاة أخیه الحسین صلوات الله علیه» {الطبرسی، أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب (متوفای 548هـ)، الاحتجاج، ج 2، ص 136، تحقیق: تعلیق وملاحظات: السید محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف، 1386 - 1966 م.}

و ابن شهرآشوب مى‌نویسد:« رسول خدا صلى الله علیه وآله درباره امام حسین علیه السلام فرمود: «أما ان أمتی ستقتله فمن زاره بعد وفاته کتب الله له حجة من حججی _ آگاه باشید که امتم حسین را مى‌کشند، پس هر کس پس از وفاتش او را زیارت کند، خداوند ثواب یک حج از حجهاى مرا براى وى مى‌نویسد». {ابن شهرآشوب، شیر الدین أبی عبد الله محمد بن علی المازندرانی (متوفای588 هـ)، مناقب آل أبی طالب، ج 3، ص 272، ناشر: المکتبة والمطبعة الحیدریة ـ النجف، 1345هـ.}

2- وفات امیر المؤمنین علیه السلام در روایات شیعه و سنی:

«وکان مع أخیه الحسن بعد وفاة أبیه علیهم السلام عشر سنین وبقى بعد وفاة أخیه الحسن علیه السلام إلى وقت مقتله عشر سنین _ امام حسین علیه السلام، پس از شهادت پدر بزرگوارش، ده سال با برادرش امام حسن علیه السلام و ده سال پس از ایشان زندگى کرد»{الأربلی، أبى الحسن علی بن عیسى بن أبی الفتح (متوفای693هـ)، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 2، ص 250، ناشر: دار الأضواء بیروت، الطبعة: الثانیة، 1405هـ‍ 1985م؛}

در روایات اهل سنت نیز در باره امیر مؤمنان علیه السلام از کلمه «وفات» استفاده شده است: «عن عمرو بن حبشی قال خطبنا الحسن بن علی بعد وفاة علی فقال لقد فارقکم رجل بالأمس لم یسبقه الأولون بعلم....» {إبن أبی شیبة الکوفی، أبو بکر عبد الله بن محمد (متوفای235 هـ)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 6 ص 371 و ج 7، ص 476، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولى، 1409هـ؛}


«وخرج عبید الله بن العباس بن عبد المطلب إلى الناس بعد وفاة علی ودفنه فقال: إن أمیر المؤمنین رحمه الله تعالى قد توفی براً تقیاً، عدلا مرضیاً...» {البلاذری، أحمد بن یحیى بن جابر (متوفای279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1 ص 383.

3- وفات حمزه سید الشهداء در روایات:

حضرت حمزه عموى رسول خدا، در میان شیعه و سنى به «سید الشهداء» مشهور است، در عین حال در باره او از کلمه «وفات» استفاده شده است:

منها بعد وفاة حمزة بن عبد المطلب ورسول الله... {العاصمی المکی، عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی (متوفای1111هـ)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، ج 1 ص 426، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة.}

4- وفات عثمان در روایات اهل سنت:

عثمان بن عفان، در زمان خلافتش توسط صحابه رسول خدا کشته شد، اهل سنت او را شهید مى‌دانند؛ اما در عین حال در باره او از کلمه «وفات» استفاده کرده‌اند:

ذکر وفاة عثمان بن عفان رضی الله عنه (47 ق هـ 35هـ). {ابن الجوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، الثبات عند الممات، ج 1ص 101، تحقیق: عبد الله اللیثی الأنصاری، ناشر: مؤسسة الکتب الثقافیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1406هـ.}
نتیجه:
وفات کلمه‌اى است عام که هم شامل مرگ طبیعى و هم شامل شهادت مى‌شود؛ زیرا در بسیارى از موارد حتى در کتاب‌هاى معتبر، نسبت به شهادت امام حسین، امیر مؤمنان، جعفر طیار علیهم السلام و همچنین در باره خلیفه دوم و سوم نیز کلمه وفات به کار رفته است.

 

3- علت احیای فاطمیه چیست و چه سودی برای ما دارد؟

قطعاً تمام آثار و برکاتی که در رابطه با برپایی مجالس عزادرای اهل بیت عصمت و طهارت(ع) وجود دارد، در برپایی مجالس عزای سیدة النساء العالمین حضرت زهرای اطهر(س) نیز وجود دارد. ما با شرکت در این مراسمات یا برگزاری آنها، خود را به اهل بیت پیامبر (ص) نزدیک تر می کنیم، مناقب و کمالات آنها را بیشتر می شناسیم و وظیفه خود در محبت اهل بیت (علیهم السلام) را انجام می دهیم:

«قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏[شوری/23] بگو: «من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏کنم جز دوست‏داشتن نزدیکانم [اهل بیتم‏]»

این مجالس، مجالسی است که معارف دینی را نشر می دهد، و انسان را در پیمودن مسیر الهی کمک می کند. خصوصا که تضرع و گریه در مصائب اهل بیت، پلیدی های دل را می شوید و اثر گناهان در ایجاد قساوت را رفع می کند. و حضور در این مراسمات، خود نشانه ای از تقوا است:

«مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ[حج/32] هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد، این کار نشانه تقواى دلهاست.»

همچنین باید به اثر عظیم این مجالس، در تبلیغ حق توجه داشت. تمام مصائبی که حضرت زهرا(س) تحمل نمودند، در جهت احیای مسیر صحیح توحید بود. مسیری که بعد از پیامبر(ص) عده ای آن را به انحراف کشاندند. اما حضرت زهرا(س) با ایستادگی خود، و نثار جانش، کوشید تا چراغی در تاریخ روشن کند که تمام جویندگان حقیقت، آن را بیابند.

از همین رو می بینیم که باطل پیشگان، چقدر از برپایی این مراسمات خشمگین می شوند و سعی در بی رونق کردن آن می کنند و در این راه از انواع ترفندها مثل شبهه پراکنی و ... استفاده می کنند. آنها سعی می کنند چراغ مسیر هدایت را خاموش کنند، تا کفر و نفاق مسیر انحراف پوشیده ماند، اما خدای متعال اراده کرده است که نور حقیقت همه جا را فراگیرد:

«یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ[توبه/32] آنها مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولى خدا جز این نمى‏ خواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران ناخشنود باشند.»

4-چرا باید امام علی در برابر هجوم اعراب به منزل ایشان ساکت باشد؟
یکی از بخش های مهم زندگانی امام علی(ع) سکوت 25 ساله او در برابر خلفای سه گانه است. رویکرد سیاسی و سکوت امام در برابر خلفا بدان معنا نیست که امام به دفاع از حق خود نپرداخته و خلفا را تأیید می کرد، بلکه سکوت امام در راستای حفظ وحدت اسلامی[1]، حفظ دین[2] و فراهم نبودن شرایط قیام بود.[3]

سکوت امام علی(ع) در برابر شکنجه حضرت زهرا(س) نیز در راستای همان سکوت 25 ساله امام شکل گرفته است. بی تردید علی(ع) یکی از شجاع ترین انسان‌ها بود و عدم دفاع امام مبتنی بر ترس از مرگ و یا بی اعتنایی در برابر شکنجة حضرت زهرا(س) نبود بلکه سکوت امام بدان جهت بود که شرایط دفاع فراهم نبود و امام قدرت لازم برای احقاق حقوق از نظر اجتماعی و یاران را نداشت.

در این جا لازم است که نحوة بیعت گرفت از امام و هجوم افراد حکومت به خانة علی(ع) بیان شود، تا معلوم گردد که از علی(ع) قدرت دفاع سلب شده و شرایط لازم برای قیام فراهم نبوده است.

بعد از شکل گیری سقیفه، عمر به همراه برخی افراد دیگر به دستور ابابکر به خانة علی(ع) هجوم بردند تا از حضرت و تعداد کمی که متحصن شده بودند، بیعت گیرند.[4]

مأموران خلیفه خطاب به متحصّنان گفتند: هرچه زودتر خانه را ترک کنند، ‌ولی آنان از خانه بیرون نیامدند. در این هنگام مأمور خلیفه هیزم خواست تا خانه را بسوزاند.[5]

ابن عبد ربه اندلسی می نویسد: "خلیفه به عمر مأموریت داد که متحصنان را از خانه بیرون کند واگر مقاومت کردند، با آنان بجنگد. از این رو، عمر آتشی آورد که خانه را بسوزاند.

در این موقع با فاطمه روبه برو شد. دخت پیامبر به او گفت: فرزند خطّاب، آمده ای خانة ما را به آتش بکشی؟ وی گفت: آری، مگر این که همچون دیگران با خلیفه بیعت کنید.[6] مأمور خلیفه آتشی بر افروخت و پس فشاری به در آورد و وارد خانه شد، ولی با مقاومت فاطمه رو به رو گردید.[7]

برخی از مورخان شیعی نوشته اند که متأسفانه عوامل حکومت با وضع دلخراش و دردناک حضرت علی(ع) را به مسجد بردند، که چهل سال بعد، معاویه آن را به صورت طعن و انتقاد نقل می کند.[8] معاویه خطاب به علی(ع) گفت: تا آن جا که دستگاه خلافت تو را مهار کرده و همچون شتر سرکش برای بیعت به طرف مسجد کشاندند.[9]

یعنی نه تنها در مورد حضرت فاطمه(س) بلکه حتی نسبت به خودش هم قدرت دفاع از حضرت سلب شده بود.

شکنجه حضرت زهرا(س) آن چنان بر امام سخت گذشت که امام علی(ع) بارها اظهار ناراحتی نمود تا آن جا که فرمود: "بدترین درد آن است که همسر کسی شکنجه شود و شوهرش نتواند دفاع نماید".

البته قدرت دفاع نداشتن،‌ به معنای ضعف و ترس حضرت نیست، بلکه مقصود این است که به خاطر مصالحی، در موضوع حق حاکمیت بر مسلمانان که بزرگترین حق حضرت علی(ع) و حق مردم مسلمان بود، سکوت کرد، در مسایل شخصی مانند شکنجه حضرت زهرا و شکنجه خود حضرت نیز سکوت کرد. و این روش امامان دیگر نیز بوده است که در مسئلة مصالح اسلام و مسلمانان از بسیاری از حقوق خود گذشته و حتی جان خود را فدا نموده و بعضاً راضی شدند که خانواده شان اسیر شود.

جای تردید نیست که رحلت پیامبر گرامی(ص)، جامعه اسلامی را با ضایعه‏ای بسیار دردناک و بزرگ روبه‏رو ساخت. این رخداد غم‏بار، فرصتی بود تا دشمنان داخلی و خارجی، کینه‏های خود را اظهار کرده به اسلام ضربه بزنند. بنابراین، رسالت امیر مؤمنان و دیگر یاران پیامبر که 23 سال پیامبر را یاری کرده بودند، بسیار خاص بود. در چنین موقعیّتی علی(ع) چه راهی را می‏توانست برگزیند؟ حضرت یا باید شمشیر برمی‏داشت که نتیجه‏اش اختلاف، و نابودی اسلام و زحمات 23 ساله رسول مکرّم(ص) بود یا سکوت می‏کرد و از حقّ خود چشم می‏پوشید.

علی(ع) فردی نبود که فقط به مصالح خودش بنگرد ، او به حفظ و گسترش اسلام می‏اندیشید. اگر حضرت امیر(ع) در آن ایّام به شمیشر دست می‏برد، با توجّه به نو پا بودن اسلام و مکتب رسول خدا نابود می‏شد.

علی(ع) در حدیثی می‏فرماید: «شما خود می‏دانید من از همه برای خلافت شایسته‏ترم. به خدا سوگند!مادامی که کار مسلمانان رو به راه باشد، و فقط بر من جور و جفا شده باشد، مخالفتی نخواهم کرد».[11]

اتّحاد مسلمانان از آرزوهای امام بود. حضرت می‏دانست که آیین اسلام بر پایه اتّحاد مسلمانان حفظ خواهد شد؛ بنابراین با هر آن چه ممکن بود این اتّحاد را بر هم زند، مقابله می‏کرد،بدین سبب از حقّ مسلّم خود گذشت. گرچه اتّفاق‏ها فقط به چشم‏پوشی از حق پایان نپذیرفت و نه تنها به اهل بیت او بی‏احترامی شد، بلکه درباره خود حضرت(ع) نیز ادب را رعایت نکردند، و او را از منزلش با بی‏احترامی برای بیعت به مسجد بردند، اما وی به سبب وضعیّت خاصّ زمان،شمشیر از نیام برنکشید.

خود حضرت درخطبه سوم نهج البلاغه می فرماید:

« وطَفِقْتُ اَرْ تَإی بَیْنَ اَنْ اَصولَ بِیَدٍ جَذّاءَ ساَوْ اَصْبِرَ عَلی طَخْیَةٍ عَمْیاءَ. یَهْرَمُ فیهَا الْکَبیرُ وَ یَشیبُ فیهَا الصَّغیرُ وَ یَکْدَحُ فیهَا مُؤْمِنٌ حَتّی یَلْقی رَبَّهُ، فَرَایْتُ اَنَّ الصَّبْرَ عَلی هاتا اَحْجی، فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَدْیً وَ فِی الْحَلْقِ شَجیً.» (نهج‏البلاغه، خطبة 3)

در اندیشه فرو رفتم که میان دو راه کدام را برگزینم؟ آیا با کوته دستی قیام کنم، یا بر تاریکی ای کور صبر کنم، تاریکی ای که بزرگسال در آن فرتوت می شود و تازه سال پیر می گردد و مؤمن در تلاشی سخت تا آخرین نفس واقع می شود. دیدم صبر بر همین حالت طاقت فرسا عاقلانه تر است، پس صبر کردم درحالی که خواری درچشم و استخوانی در گلویم بود.

ابن ابی الحدید می نویسد: " در یکی از روزهایی که علی(ع) عزلت گزیده دست روی دست گذاشته بود، بانوی گرامی فاطمه زهرا(س) او را به قیام و نهضت و بازستانی حق خویش تحریک کرد. در همان هنگام صدای مؤذن به ندای "أشهد أنّ محمد محمداً رسول الله" بلند شد. امام رو به همسر گرامی خویش کرد و گفت: آیا دوست داری که این صدا روی زمین خاموش شود؟ فاطمه گفت: هرگز. امام فرمود:‌ پس راه همین است که پیش گرفته ام.[14]

مظلومیت علی(ع) به حدی است که زهرای مرضیه(س) صدمات و لطمات را به خاطر دفاع از حق مسلّم امام (ع) به جان خرید. امام علی(ع) می داند قدرت ندارد تا پیروز شود، و اگر حمله کند جنگ داخلی شروع می شود. آن زمان آغاز اسلام بود و چه بسا بر اثر جنگ داخلی اساس اسلام از بین می رفت. برای این که اسلام محفوظ بماند حضرت در مقابل غصب خلافت و اهانت به همسر گرامیش صبر جان فرسا را متحمل گردید

عامل دیگر سکوت امیر مؤمنان(ع)، وصیّت رسول خدا بود که فرمود: «یا اَبَا الْحَسَنِ اِنَّ الاْ ُمََّْ سَتَغدِرُ بکَ وَ تَنقُضُ عَهْدی، اِنَّکَ مِنّی بِمنزِلَِْ هارُونَ مِن مُوسی. فَقُلْتُ یا رَسُولَ الله؛ فَما تعهد انّی اِذ کان کَذلکَ فَقالَ اِن وَجَدْتَ اَعْواناً فَبادِرْ الیْهِمْ وَ جاهِدْهُمْ وَ اِنْ لَمْ تَجِدْ اَعْواناً فَکُفَّ یَدَکَ وَ اَحْقِنْ دَمَکَ حَتّی تَلْحَقَ بی مَظْلُوماً»;{12}

علی! امّت، پس از من بر تو جفا و مکر روا می‏دارند، و پیمان و وصیّت مرا درباره تو نقض می‏کنند اشاره به غدیر و وصایای دیگر رسول خدا درباره خلافت حضرت علی(ع) ) یا علی! تو برای من، مثل هارون برای موسی هستی. علی(ع) می‏گوید: عرض کردم یا رسول الله! در این هنگام وظیفه من چیست؟ حضرت رسول(ص) فرمود: اگر یاورانی یافتی، با عهدشکنان جهاد کن، و حقّ خود را بگیر و هر گاه یاوران و همراهان با تو نبودند، دست نگهدار و خون خود را حفظ کن تا روز ی که مظلومانه به من ملحق شو[13]

پی نوشتها:

[1] نهج البلاغه، خطبة 72؛ سیری در نهج البلاغه، ص 182.

[2] شرح ابن ابی الحدید، ج 17 - 18، ص 107؛ سیری در نهج البلاغه، ص 182.

[3] الامامه و السیاسه، ص 15.

[4] الامامه و السیاسه، دنیوری، ج 1 - 2، ص 15 - 16؛ انساب الاشراف،‌ ج 2، ‌ص 267 - 269.

[5] تاریخ طبری، ج 3، ص 202، چاپ دائره المعارف.

[6] عقدالفرید، ج 4، ص 26؛ تاریخ ابی الغداء، ج 1، ص 156.

[7] سلیم بن قیس، ص 74.

[8] فروغ ولایت، ص 187.

[9] فروغ ولایت، ص 182، به نقل از شرح ابی الحدین، ج 15، ص 186.

[10] عزالدین حسینی زنجانی، شرح خطبه حضرت زهرا(س)، ج 2، ‌ص 332

[11].نهج‏البلاغه، عبده، نامه 62. نقل از فروغ ولایت، جعفر سبحانی، ص 167.

[12].بحارالانوار، علّامه مجلسی، ج 29، ص 419؛ احتجاج، طبرسی، ج 1، ص 89، دارالنعمان، به تحقیق سیدمحمدباقر خراسانی/

[13].المختصر، حسن بن سلیمان الحلی، ص 61، منشورات المطبعه الحیدریه؛ حلیْ الابرار، سید هاشم بحرانی، ص 64، مؤسّسْ المعارف الاسلامیه ،اوّل، 1411 ه’ ق ، و المسترشد، محمد بن جریر طبری، ص 364، مؤسسْ الثقافْ الاسلامیه

 

5- آیا غیرت و مردانگی علی (ع) اجازه می‌دهد که زهرا (س) در را برای مهاجمان باز کند؟

زهرا (س) یک زن پرده‌نشین (مخدره) است. پس چگونه با مردان رو به رو می‌شود؟
چرا در را حسنین، یا فضّه یا علی (ع) یا زبیر یا یکی از بنی‌هاشمی که در خانه بودند، باز نکردند؟

أوّلاً: آن چه که از برخى از روایات استفاده مى‏شود: حضرت فاطمه سلام الله علیها نزدیک در ورودى منزل نشسته بود و با دیدن عمر و همراهان وى، در را به روى آنان بست.
مرحوم عیاشى در تفسیر، شیخ مفید در الإختصاص و... نوشته‌اند
:

عمر گفت: برخیزید تا پیش او (علی) برویم، پس ابوبکر، عمر، عثمان،‌ خالد بن ولید، مغیرة بن شعبة،‌ ابوعبید جراح، سالم مولى ابوحذیفة، قنفذ و من به همراه او راه افتادیم، چون نزدیک خانه رسیدیم، فاطمه آنان را دید و لذا در را بست و شک نداشت که بدون اجازه وارد نخواهند شد، عمر در را که از شاخه‌های خرما ساخته شده بود، با لگد شکست، سپس وارد خانه شدند و علی را بیرون آوردند در حالى که کمرهای خود را بسته بودند
.
و در روایت سلیم نیز آمده:

عمر آمد تا به خانه رسید، فاطمه پشت در نشسته بود، سرش را بسته بود و بدنش از غم از دست دادن پدر نحیف و لاغر شده بود، عمر در را کوبید و گفت: اى پسر ابوطالب! در را باز کن، فاطمه فرمود: اى عمر به ما چه کار دارى؟
ما را با مصیبتى که گرفتارش شده‌ایم تنها بگذار. عمر گفت: در را باز کن وگرنه آن را به آتش مى‌کشم
.
فاطمه فرمود: آیا از خداوند نمى‌ترسى که وارد خانه ما مى‌شوی، عمر بازنگشت و آتش خواست و آتش را بر در خانه افکند و آن را سوزاند
.
الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای80هـ
) کتاب سلیم بن قیس، ص 864، تحقیق محمد باقر الأنصاری، ناشر: انتشارات هادى‏ ـ قم‏، الطبعة الأولی، 1405هـ.

ثانیاً: حضرت صدیقه شکى نداشت که جمعیت بدون اذن داخل منزل نخواهند ‏شد؛ چون نص قرآن است که بدون اجازه وارد خانه کسى نشوید:
یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُیُوتًا غَیر بُیُوتِکُمْ حَتىَ‏ تَسْتَأْنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلىَ أَهْلِهَا ذَالِکُمْ خَیر لَّکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ
.
فَإِن لَّمْ تجدُواْ فِیهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتىَ‏ یُؤْذَنَ لَکمُ‏ْ وَإِن قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُواْ فَارْجِعُواْ هُوَ أَزْکىَ‏ لَکُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیم‏. النور / 27 و 28
.
اى افرادى که ایمان آورده‏اید! در خانه‏هایى غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید این براى شما بهتر است شاید متذکّر شوید
!
و اگر کسى را در آن نیافتید، وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود و اگر گفته شد: «بازگردید!» بازگردید این براى شما پاکیزه‏تر است و خداوند به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است
!.
همسران رسول خدا (ص) و باز کردن دَر برای نامحرم:
نگاهى به روش پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلم در موضوع مورد بحث، بهترین دلیل بر محکومیت شبهه انگیزان است؛ چرا که موارد گوناگونى در کتاب‌هاى شیعه و اهل سنت وجود دارد که رسول خدا صلى الله علیه وآله به همسرانش اجازه مى‌داد تا درب خانه را به روى دیگران
( نا محرمان ) باز کنند.
الف: امّ سلمه و باز کردن دَرِ خانه برای علی (علیه السلام
):
عن علقمة عن عبد الله قال خرج رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) من بیت زینب بنت جحش وأتى بیت أم سلمة فکان یومها من رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) فلم یلبث أن جاء علی فدق الباب دقا خفیفا فانتبه النبی ( صلى الله علیه وسلم ) للدق وأنکرته أم سلمة فقال رسول الله ( صلى الله علیه وسلم
) قومی فافتحی له
رسول خدا (ص) از خانه زینب دختر جحش بیرون آمد و وارد خانه امّ‌سلمه شد؛ چون آن روز نوبت آمدن آن حضرت به خانه وى بود، مدتى نگذشته بود که علی آهسته دقّ الباب کرد، رسول خدا (ص) بیدار شد، امّ‌سلمه پاسخ نداد، پیامبر فرمود: بلند شو و در را باز کن
....
ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ
)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 42، ص 470، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - 1995
الرافعی القزوینی، عبد الکریم بن محمد (متوفای623 هـ
)، التدوین فی أخبار قزوین، ج 1، ص 89، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت تحقیق: عزیز الله العطاری، 1987م.
ب: عائشه به دستور رسول خدا (ص) دَر را برای علی (ع) باز کرد:
نماز صبح را با رسول خدا (ص) خواندم، با آن حضرت از مسجد بیرون آمدم، اگر جایى مى‌رفت به من خبر مى‌داد و هنگامى که دیر بر مى‌گشت سراغ وى مى‌رفتم تا مطلع شوم؛ چون دورى او را نمى‌توانستم تحمل نمایم، فرمود: به خانه عائشه مى‌روم، من نیز نزد فاطمه رفتم و در کنار حسن و حسین همه خوشحال بودیم، سپس به طرف خانه عائشه رفتم و دَر زدم، گفت: کى هستى؟
گفتم: علی،
گفت: پیامبر استراحت مى‌کند، برگشتم و دو مرتبه رفتم و دَر را کوبیدم، گفت: کیستى؟
گفتم: علی،
گفت: پیامبر را کارى است، دلم طاقت نیاورد، براى دفعه سوّم دقّ الباب کردم، عائشه گفت: کیستى؟
گفتم: علی، صداى رسول خدا را شنیدم، فرمود
:‌اى عائشه دَر را باز کن، عائشه دَر را باز کرد و من وارد شدم....

آنچه گذشت یک روایت از کتاب‌هاى شیعه و یک روایت از کتاب‌هاى اهل سنت بود که به عنوان نمونه ذکر شد که در آن‌ها رسول خدا صلى الله علیه وآله با توجه به این که خود حضرتش در خانه حضور داشت اجازه مى‌داد تا همسرانش دَر را براى افراد نا محرم باز کنند، و این نشان مى‌دهد که این عمل با رعایت وظایف شرعى منعى نخواهد داشت
.
نتیجه:
اولاً: صدیقه شهیده، پشت در نرفت؛ بلکه جلوى در ایستاده بود که با دیدن عمر و همراهان او به داخل خانه رفت و در را بست؛ پس اصلا حضرت زهرا سلام الله علیها پشت در نرفته بودد تا این اشکال پیش بیاید؛
ثانیاً: حتى اگر این مطلب صحت نیز داشته باشد و حضرت پشت در رفته باشد، به دلیل این که عین همین قضیه براى رسول خدا صلى الله علیه وآله پیش آمده و آن حضرت به همسران خود دستور داده‌اند که در را باز نمایند، این اشکالات دفع مى‌شود
.

 

6- شأن صدور حدیث "فاطمة بضعة منی"
وهابی ها شبهه ای ساخته اند مبنی بر اینکه حدیث "فاطمة بضعة منی" در مذمت حضرت علی(ع) از پیامبر صادر نقل شده است
!
در کتاب "صحیح بخاری" حدیث 3110 آمده است که پیامبر(ص) فرمودند: «فاطمة بضعة منی» یعنی: «فاطمه پاره تن من است». سپس به نقل از «مسور بن مخرمه» حدیثی جعلی نوشته است که: علی(ع) می
خواست «جُوِیریه» دختر ابوجهل را خواستگاری کند و به اصطلاع عامیانه بر سر حضرت زهرا(س) هوو بیاورد که پیامبر(ص) این سخن را فرمودهاند و منظورشان این بود که: یا علی اگر بخواهی با دختر ابوجهل ازدواج کنی باید دختر مرا طلاق بدهی!!!
اما پاسخ این شبهه:
اولاً) طبق شهادت علمای رجال ـ مثل «ابن حجر» در جلد 6 کتاب "العصابة
" ، ص 94 ـ «مسور بن مخرمه» در سال دوم هجرت تازه به دنیا آمده بود. بنابراین ـ همانگونه که «ابوعلم» از علمای بزرگ دانشگاه الازهر نیز در ص 170 کتاب "فاطمة الزهراء" نوشته است ـ روایت جعلی خواستگاری علی(ع) از جویریه در سال دوم هجرت بوده است. پس در آن زمان یا «مسور» متولد نشده بود یا در قنداق بوده است!
ثانیاً) «جُوِیریة» تا سال هشتم هجرت کافر بود و ازدواج با کافر حرام است
.
ثالثاً) این دختر تا زمان حیات پیامبر(ص) ـ سال دهم هجرت ـ اصلا به مدینه نیامد تا این اتفاقات رخ دهد
.

 

7- افسانه بودن شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)
علمای وهابی جدیداً سخن مضحکی بر زبان می‏ آورند که :شهادت حضرت زهرا(س) از سال 1374 شمسی به تقویم ها اضافه شده است و تا قبل از آن این مسأله وجود نداشته است
.
اما پاسخ این شبهه:
اولاً) «ابن تیمیه» رهبر وهابی
ها ـ یا بهتر است بگوییم خدا و پیغمبر وهابیها(!) ـ در کتاب جلد 4 کتاب "منهاج السنة" ص 220 نوشته است که: "کبس بیت فاطمه(س)" یعنی: «عوامل خلیفه وقت به زور وارد خانه فاطمه(س) شدند».
ثانیاً) «جوینی» استاد «ذهبی»، در کتاب "فرائد السمطین" آورده است که پیامبر(ص) فرموداند: بعد از من می
بینم که دخترم "مغمومة مغصوبة مقتولة" خواهد شد.
ثالثاً) «مرحوم کلینی» از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمود: مادرمان فاطمه زهرا(س) شهیده است
.
رابعاً) «شهرستانی» در جلد اول کتاب "الملل والنحل" ص 67 از «نظّام
» نقل می کند که خلیفه دوم با لگد به شکم حضرت زهرا(س) زد و جنین او را سقط کرد.
خامساً) موضوع بالا را «ابن حجر» در "میزان الاعتدال" و "لسان المیزان
" نیز نوشته است.

 

8- آیا اصلاً خانه های مدینه در داشتند؟


شبهه دیگری مطرح می کنند که: اصلاً خانه
های آن زمان مدینه در نداشتند و فقط یک پرده یا حصیر در منزل بود! آنها این شبهه را طرح کردند تا جریان پشت در ماندن حضرت زهرا(س) تکذیب شود.

اما پاسخ:

اولاً) قرآن کریم در سوره نور میفرماید: «ولا عَلَی أَنفُسِکُمْ أَن تَأْکُلُوا مِن بُیُوتِکُم أَو بُیُوتِ آبَائِکُم أَو بُیُوتِ أُمَّهَاتِکُم أَو بُیُوتِ إِخوَانِکُم أَوْ بُیُوتِ أَخَوَاتِکُم أَو بُیُوتِ أَعمامِکُم أَوْ بُیُوتِ عَمَّاتِکُم أَوْ بُیُوتِ أَخوالِکُم أَوْ بُیُوتِ خَالاتِکُمْ أَوْمَا مَلَکتُم مَّفَاتِحَهُ أَو صَدِیقِکُم لَیسَ عَلَیْکُم جُنَاحٌ أَن تَأْکُلُوا جَمِیعًا أَوْ أَشْتَاتًا» یعنی «شما در بعضی خانه ها ـ مانند خانه عمو، دایی، عمه، خاله و همچنین کسانی که مفتاح و کلید منزل خود را به شما میدهند ـ می توانید بدون اجازه غذا بخورید». حال اگر خانه، در و قفل نداشته باشد کلید معنا دارد؟ آیا روی حصیر و پرده کلید میزدند؟ یا اینکه نعوذ بالله قرآن در این موضوع اشتباه کرده است؟! باید گفت که طراحان این شبهات متاسفانه با قرآن هم آشنا نیستند.

ثانیاً) در کتاب "صحیح مسلم" ـ که معتبرترین کتاب اهل سنت پس از قرآن است ـ در جلد 6 صفحه 105 حدیث 5136 آمده است که پیغمبر اکرم(ص) دستور داده بودند که: «شبها درها را ببندید». آیا حصیر و پرده را میبندند؟! آیا به پرده می گویند در؟!


ثالثاً) «بخاری» در جلد اول کتاب "الادب المفرد" صفحه 272 نوشته است که: «روای می گوید سوال کردم که: درِ خانه عایشه دو لنگه بوده یا یک لنگه؟ و از چه جنسی بود؟ پاسخ می
گیرد که: یک لنگه و از جنس چوب درخت ساج بوده است». حال چطور خانه عایشه در داشته آن هم از نوع درخت ساج؛ ولی خانه حضرت زهرا(س) که دختر پیغمبر و با آن همه اوصاف بوده در نداشته است؟ 

 

9- چطور ممکن است،امیرالمونین(ع) که شیر خدا و فاتح خیبر بوده است ، درمقابل کتک خوردن همسرش هیچ واکنشی نشان نداده است؟

       پاسخ: امیرمؤمنان علیه السلام در مرحله اول و زمانى که آن‌ها قصد تعرض به همسرش راداشتند، از خود واکنش نشان داد و با مهاجم برخورد کرد، او را بر زمین زد، با مشت به صورت و گردن او کوبید؛ اما از آن جایى که مأمور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا صلى الله علیه وآله صبر پیشه کرد. در حقیقت با این کار مى‌خواست به آن‌ها بفهماند که اگر مأمور به شکیبائى نبودم و فرمان خدا غیر از این بود، کسى جرأت نمى‌کرد که این فکر را حتى از مخیله‌اش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل همیشه تابع فرمان‌هاى الهى بوده است.

روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، از تفاسیر اهل سنت

 

در ضمن قصد مهاجمین به خانه وحى این بود که امیرمؤمنان علیه السلام را به واکنش وادار کنند و با استفاده از این فرصت، ثابت کنند که شخصى همانند علی علیه السلام براى رسیدن به حکومت دنیوى حاضر شد که افراد زیادى را از دم شمشیر بگذراند و نیز اگر امیرمؤمنان علیه السلام از خود واکنش نشان مى‌داد و با آن‌ها درگیر مى‌شد، ممکن بود که فاطمه زهرا در این درگیری‌ها کشته شود، سپس دشمنان شایع مى‌کردند که علی علیه السلام براى به دست آوردن حکومت دنیایى، همسرش را نیز فدا کرد و در حقیقت او بود که سبب کشتن همسرش شد؛ چنانچه در باره عمار یاسر، یار وفادار امیرمؤمنان علیه السلام چنین کردند

در خطبه سوم نهج البلاغه مى‌فرماید:

در این اندیشه فرو رفته بودم که: با دست تنها (با بى یاورى) به پا خیزم (و حق خود و مردم را بگیرم) و یا در این محیط پر خفقان و تاریکیى که پدید آورده‏اند صبر کنم، محیطى که: پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا واپسین دم زندگى به رنج وا مى‏دارد.

(عاقبت) دیدم بردبارى و صبر به عقل و خرد نزدیکتر است؛ لذا شکیبائى ورزیدم؛ ولى به کسى مى‏ماندم که: خاشاک چشمش را پر کرده، و استخوان راه گلویش را گرفته، با چشم خود مى‏دیدم، میراثم را به غارت مى‏برند.

امیرمؤمنان علیه السلام، به همان دلیل از خود واکنش نشان نداد که رسول خدا صلى الله علیه وآله در هنگام کشته شدن سمیه، مادر عمار یاسر توسط مشرکان و تعرض آن‌ها به وی، از خود واکنشى نشان نداد.

رسول خدا (ص)، منظره شکنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مکه مى‌دید و مى‌فرمود: اى خاندان یاسر! صبور باشید که وعده‌گاه شما بهشت است مگر نه این که رسول خدا صلى الله علیه وآله غیورترین و شجاع‌ترین فرد عالم است، پس چرا از ناموس مسلمانان دفاع نکرد؟ چرا شمشیرش را برنداشت تا گردن ابوجهل را از تنش جدا کند.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۴ ، ۰۲:۱۹
محمد مهدی متقی

معمولا در ایام انتخابات و همچنین این روزها، پیامی با عنوان «حدیث انتخاباتی از امام صادق(ع)» در شبکه های اجتماعی منتشر میشود، که متاسفانه این حدیث دستکاری، و دچار تحریف هایی شده است و هرگز متن حدیث آنگونه که پخش شده نبوده و مفهوم حدیث نیز به اشتباه بیان میگردد!

***متن حدیث منتشره چنین است:

" حدیث انتخاباتی
شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید:
- بین دو حاکم در تردیدم، چه کنم؟
- عادل، صادق، فقیه و با تقواترین را انتخاب کن!
- اگر به تشخیص نرسیدم؟
- ببین افراد متدین به کدامیک متمایل اند.
- اگر نفهمیدم؟
- بنگر به مخالفان آئین ما ، کدام یک را بیشتر می پسندند، او را کنار
بگذار و ببین کدام بیشتر خشمگینشان می کند، او را برگزین.
اصول کافی- جلد 1 ص 86"



متن اصلی حدیث چنین است:

اصول کافى جلد 1 ص : 86 روایة:

«« مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ
مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ دَاوُدَ بْنِ
الْحُصَیْنِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ
اللَّهِ ع- عَنْ رَجُلَیْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَیْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ
فِی دَیْنٍ أَوْ مِیرَاثٍ فَتَحَاکَمَا إِلَى السُّلْطَانِ وَ إِلَى
الْقُضَاةِ أَ یَحِلُّ ذَلِکَ قَالَ مَنْ تَحَاکَمَ إِلَیْهِمْ فِی حَقٍّ
أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاکَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ وَ مَا یَحْکُمُ
لَهُ فَإِنَّمَا یَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ کَانَ حَقّاً ثَابِتاً
لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُکْمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ
یُکْفَرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا
إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ قُلْتُ
فَکَیْفَ یَصْنَعَانِ قَالَ یَنْظُرَانِ إِلَى مَنْ کَانَ مِنْکُمْ
مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا
وَ عَرَفَ أَحْکَامَنَا فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَکَماً فَإِنِّی قَدْ
جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً فَإِذَا حَکَمَ بِحُکْمِنَا فَلَمْ
یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکْمِ اللَّهِ وَ عَلَیْنَا
رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى
حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّهِ قُلْتُ فَإِنْ کَانَ کُلُّ رَجُلٍ اخْتَارَ
رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِنَا فَرَضِیَا أَنْ یَکُونَا النَّاظِرَیْنِ فِی
حَقِّهِمَا وَ اخْتَلَفَا فِیمَا حَکَمَا وَ کِلَاهُمَا اخْتَلَفَا فِی
حَدِیثِکُمْ- قَالَ الْحُکْمُ مَا حَکَمَ بِهِ أَعْدَلُهُمَا وَ
أَفْقَهُهُمَا وَ أَصْدَقُهُمَا فِی الْحَدِیثِ وَ أَوْرَعُهُمَا وَ لَا
یَلْتَفِتْ إِلَى مَا یَحْکُمُ بِهِ الْآخَرُ قَالَ قُلْتُ فَإِنَّهُمَا
عَدْلَانِ مَرْضِیَّانِ عِنْدَ أَصْحَابِنَا لَا یُفَضَّلُ وَاحِدٌ
مِنْهُمَا عَلَى الْآخَرِ قَالَ فَقَالَ یُنْظَرُ إِلَى مَا کَانَ مِنْ
رِوَایَتِهِمْ عَنَّا فِی ذَلِکَ الَّذِی حَکَمَا بِهِ الْمُجْمَعَ
عَلَیْهِ مِنْ أَصْحَابِکَ فَیُؤْخَذُ بِهِ مِنْ حُکْمِنَا وَ یُتْرَکُ
الشَّاذُّ الَّذِی لَیْسَ بِمَشْهُورٍ عِنْدَ أَصْحَابِکَ فَإِنَّ
الْمُجْمَعَ عَلَیْهِ لَا رَیْبَ فِیهِ وَ إِنَّمَا الْأُمُورُ ثَلَاثَةٌ
أَمْرٌ بَیِّنٌ رُشْدُهُ فَیُتَّبَعُ وَ أَمْرٌ بَیِّنٌ غَیُّهُ
فَیُجْتَنَبُ وَ أَمْرٌ مُشْکِلٌ یُرَدُّ عِلْمُهُ إِلَى اللَّهِ وَ
إِلَى رَسُولِهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَلَالٌ بَیِّنٌ وَ حَرَامٌ
بَیِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ بَیْنَ ذَلِکَ فَمَنْ تَرَکَ الشُّبُهَاتِ نَجَا
مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ ارْتَکَبَ
الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَکَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُ قُلْتُ فَإِنْ کَانَ
الْخَبَرَانِ عَنْکُمَا مَشْهُورَیْنِ قَدْ رَوَاهُمَا الثِّقَاتُ
عَنْکُمْ قَالَ یُنْظَرُ فَمَا وَافَقَ حُکْمُهُ حُکْمَ الْکِتَابِ وَ
السُّنَّةِ وَ خَالَفَ الْعَامَّةَ فَیُؤْخَذُ بِهِ وَ یُتْرَکُ مَا
خَالَفَ حُکْمُهُ حُکْمَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ وَافَقَ
الْعَامَّةَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ رَأَیْتَ إِنْ کَانَ
الْفَقِیهَانِ عَرَفَا حُکْمَهُ مِنَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ
وَجَدْنَا أَحَدَ الْخَبَرَیْنِ مُوَافِقاً لِلْعَامَّةِ وَ الْآخَرَ
مُخَالِفاً لَهُمْ بِأَیِّ الْخَبَرَیْنِ یُؤْخَذُ قَالَ مَا خَالَفَ
الْعَامَّةَ فَفِیهِ الرَّشَادُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَإِنْ
وَافَقَهُمَا الْخَبَرَانِ جَمِیعاً قَالَ یُنْظَرُ إِلَى مَا هُمْ
إِلَیْهِ أَمْیَلُ حُکَّامُهُمْ وَ قُضَاتُهُمْ فَیُ
تْرَکُ وَ یُؤْخَذُ بِالْآخَرِ قُلْتُ فَإِنْ وَافَقَ حُکَّامُهُمُ
الْخَبَرَیْنِ جَمِیعاً قَالَ إِذَا کَانَ ذَلِکَ فَأَرْجِهْ حَتَّى
تَلْقَى إِمَامَکَ فَإِنَّ الْوُقُوفَ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ خَیْرٌ مِنَ
الِاقْتِحَامِ فِی الْهَلَکَاتِ‏


عمر بن حنظله گوید: از امام ششم (ع) پرسیدم: دو مرد از هم مذهبان ما در
باره دین یا ارث اختلاف کنند، نزد سلطان وقت یا قاضیان معروف به محاکمه
روند، آیا حلال است این کار؟

فرمود: هر که به حق یا ناحق نزد آنها به محاکمه رود پیش طاغوت به محاکمه
رفته با اینکه خدا فرمان داده به طاغوت کفر ورزند و پشت کنند، خداى تعالى
فرماید (23 سوره 4): «مى‏خواهند پیش طاغوت به محاکمه روند با اینکه دستور
دارند بدان کافر باشند» (طاغوت یعنى بسیار سرکش و مقصود از آن شیطان است
و قاضیان ناحق که از طرف حکومت جور باشند طاغوت خوانده شده‏اند).

عرض کردم: پس چه کنند؟

فرمود: متوجه شوند به یکى از شماها که حدیث ما را روایت کند و در حلال و
حرام ما نظر دارد و احکام ما را مى‏داند و به حکمیت او راضى شوند که او
را حاکم شماها مقرر ساختم و اگر طبق حکم ما قضاوت کند و از او نپذیرد
(یعنى کسى که حکم بر ضرر او است) همانا حکم ما را سبک شمرده و ما را رد
کرده و راد بر ما بر خدا رد کرده و این خود در مرز شرک به خدا است.

گفتم: اگر هر کدام شخصى را حکم ساخت و راضى شدند که آن دو شخصى ناظر در
حق آنها باشند و آن دو حکم حکم مختلف دادند و هر دو حدیث از شما دارند و
حدیث‏ها مختلف‏

هستند؟

فرمود: حکم آن درست است که عادلتر و فقیه‏تر و در نقل حدیث راستگوتر و با
تقوى‏تر است و به حکم آن دیگرى توجه نشود.

گفتم: هر دو در نظر اصحاب ما عادلند و پیش شیعه رضایت بخشند و بر هم
برترى و مزیتى ندارند.

فرمود: به آن روایتى توجه شود که از ما نقل شده و مدرک حکم آنها است، به
هر کدام از دو روایت که مورد اتفاق شیعه است عمل شود و آن روایت شاذ و
غیر معروف نزد شیعه ترک شود، زیرا در روایت مورد اتفاق تردیدى نیست و
همانا امور بر سه گونه است:

امرى که روشن است درست و حق است، باید پیروى شود. و امرى که معلوم است
ناحق است و گمراهى است باید از آن اجتناب شود.

و امر مشکلى که باید به خدا و رسولش برگردد، رسول خدا (ص) فرمود: حلالى
است روشن و حرامى است روشن و در بین این امور مشتبهى هم هست، هر که مورد
شبهه را ترک کرد، از محرمات نجات یافته و هر که بدان اخذ کرد و در نتیجه
مرتکب حرام شود و ندانسته هلاک گردد.

گفتم: اگر هر دو روایت از شما مشهورند و رجال موثق هر دو را نقل کردند از قول شما؟

فرمود: توجه شود هر کدام با قرآن و سنت موافق است و با عامه مخالف است
بدان عمل شود و آن که حکمش بر خلاف قرآن و سنت و موافق عامه است ترک شود.

گفتم: قربانت، اگر دو تن فقیه حکم، هر دو حکم خود را موافق کتاب و سنت
تشخیص دهند ولى یکى از دو خبر مدرک‏

حکم موافق عامه است و دیگرى مخالف عامه به کدام از دو خبر عمل شود؟

فرمود: آنکه مخالف عامه است مایه رشد و هدایت است.

عرض کردم: قربانت، اگر هر دو خبر موافق عامه هستند (یعنى هر کدام موافق
یکى از مذاهب عامه است)؟

فرمود: توجه شود هر کدام بیشتر مورد میل حکام و قضاتند ترک شود و به دیگرى عمل شود.

گفتم: اگر هر دو از این نظر برابر باشند و مورد میل حکام باشند؟

فرمود: اگر چنین باشد، باید صبر کنى تا حضور امام برسى زیرا توقف در مورد
اشتباه بهتر از افتادن در هلاکت است.»»


•~• و اما بخشی از تحریف هایی که در این حدیث صورت گرفته است:

1. حاکم در این روایت به معنای «قاضی» است نه حاکم به معنای مدیر یک
مملکت یا مسئول و ... !

2. «افراد متدین به کدام حاکم متمایلند» در حدیث به این شکل وجود ندارد!!
بلکه آنچه در حدیث آمده است این است که کدام روایت از روایتهائی که هر
کدام از دو حاکم بدان استناد می کنند، توسط رجال موثق دیگر نقل شده است و
رجال موثق به آن عمل می کنند!

3. «بنگر به مخالفان آئین ما، کدام یک را بیشتر می پسندند، او را کنار
بگذار و ببین کدام بیشتر خشمگینشان می کند، او را برگزین.» این قسمت از
روایت نیز دچار تحریف عجیب و غریبی شده است! چرا که در روایت منظور از
مخالفین، اهل سنت هستند، و بحث از این نیست که آن ها کدام حاکم را بیشتر
می پسندند! بلکه منظور این است که کدام روایت از روایت هائی که مورد
استناد این دو قاضی است مخالف با فتوای اهل سنت است. دلیل این امر این
است که وقتی هر دو قاضی، ثقه و عادل هستند و دروغ نمی گویند، قطعا هر دو
نفر، روایت مورد استناد خود را از امام علیه السلام شنیده اند و این نشان
می دهد که یکی دفعاتی که امام در حال بیان حکم بوده اند مجبور به تقیه
شده اند و حکم اهل سنت را بیان کرده اند.

*** بنابراین، چنین حدیثی با این مختصات و جملات [4،5 خط] که پخش میشود،
وجود ندارد! بلکه همانگونه که در بالا ذکر شد، اصل این روایت، روایتی است
مفصل در باب اختلاف حدیث! و متاسفانه با دستکاری و تحریف، نتیجه ای دیگر
و عجیب از آن گرفته شده است. و تاسف بار تر اینکه، خیلی از گروه ها و
کانالها در شبکه های اجتماعی نیز آن را منعکس میکنند!

قبل از انتشار پیامی، بویژه در باب احادیث، تأمل و تحقیق کنیم.

منبع:

بصیرت افزایی
http://basiratafzayi.blogfa.com/post/34

۱۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۴۴
محمد مهدی متقی

شهرام جزایری پس از دستگیری

در اردیبهشت سال 80 از سوی مقام معظم رهبری فرمانی تحت عنوان فرمان هشت ماده‌ای برای مبارزه با فساد صادر شد.

در بخشی از این فرمان خطاب به روسای قوای سه‌گانه آمده است: اگر دست مفسدان و سوء استفاده ‏کنندگان از امکانات حکومتى قطع نشود و اگر امتیازطلبان و زیاده ‏خواهان پر مدعا و انحصارجو طرد نشوند، سرمایه ‏گذار و تولیدکننده و اشتغال ‏طلب، همه احساس ناامنى و نومیدى خواهند کرد و کسانى از آنان به استفاده از راه‌هاى نامشروع و غیرقانونى تشویق خواهند شد.

تنها یک سال پس از صدور این فرمان هشت‌ماده‌ای پرده از راز یک فساد اقتصادی کلان که عمده آن بر پایه پرداخت رشوه‌های کلان بود برداشته شد.

در این فساد نام فردی به میان آمد که شهرام جزایری نام داشته و در سن 29 سالگی و در سال 81 به عنوان مفسد اقتصادی در رسانه‌ها و مردم شناخته شد.

این فرد در ابتدا از سوی رسانه‌ها به عنوان مفسد اقتصادی شناخته شد و سپس مشخص شد که در پرونده وی موارد اتهامی از جمله رشوه‌های کلان وجود دارد.

شعب 69 و 70 دادگاه تجدیدنظر استان تهران به ریاست قاضی ولدخانی (شعبه 69) و میری لواسانی (شعبه 70) آرای صادره از سوی شعبه 1192 دادگاه عمومی تهران در خصوص اتهامات شهرام جزایری عرب را تأیید کرد.

اتهامات وارده به جزایری عبارتند از 1- تحصیل مال از طریق نامشروع 2- پرداخت رشوه به دفعات و به افراد مختلف 3- تحصیل معافیت از خدمت نظام وظیفه عمومی به صورت متقلبانه 4- اعمال نفوذ برخلاف حق و مقررات قانونی 5- تصرف غیرمجاز در اموال و وجوه توقیف شده و 6- خروج غیر مجاز از مرزهای کشور.نهایتاً پس از برگزاری جلسات متعدد دادگاه در تاریخ 6 خرداد ماه سال 87 از طریق قوه قضاییه اعلام شد که شهرام جزایری به پرداخت جریمه 145 میلیون دلاری محکوم شده است.

شهرام جزایری عرب بابت اتهامات فوق به 11 یازده سال حبس تعزیری، رد مبلغ 48 میلیون و 600 هزار و 185 دلار آمریکا به بانک ملی ایران و صندوق ضمانت صادرات، پرداخت جزای نقدی معادل 2 برابر مبلغ فوق‌الذکر (97 میلیون و 200 هزار و 370 دلار آمریکا) به صندوق دولت جمهوری اسلامی ایران و محرومیت از فعالیت‌ بازرگانی در بخش صادرات و واردات و نیز محرومیت از اخذ هرگونه تسهیلات بانکی اعم از ریالی و ارزی به مدت ده سال محکوم شده است. رأی صادره قطعی است و هم‌ا‌کنون مراحل اجرا را طی می‌کند.

داستان فرار از زندان

شهرام به عوض آن سفر ناکام به دوبی که منجر به دستگیریش شد، باز هم به امارات آمده است. ماموران پلیس ایران که با هماهنگی پلیس امارات به این کشور سفر کرده بودند، رد شهرام جزایری را در یکی از هتل‌های دوبی پیدا می کنند و به همراه مامورانی از پلیس این شهر به هتل مذکور می روند. وقتی تیم اعزامی به هتل می‌رسد، ماموران پلیس دوبی به آنها می‌گویند که حق دستگیری جزایری را ندارند و این کار باید صرفا توسط اینترپل صورت بگیرد که هماهنگی و رسیدن اینترپل هم یکی دو ساعتی طول می‌کشد! ماموران ایرانی از پلیس دوبی می‌خواهند که لااقل تا رسیدن اینترپل مانع از خروج جزایری از هتل شوند و آنها نیز می‌پذیرند. پس از آن چند نفر از ماموران پلیس دوبی به اتاق شهرام می‌روند تا مانع از خروج وی از هتل شوند ولی دقایقی بعد، ماموران ایرانی که در لابی هتل منتظر بودند در کمال ناباوری می‌بینند که جزایری از آسانسور بیرون آمد و به سمت درب خروجی هتل رفت و به این ترتیب معلوم می‌شود که شهرام با ماموران پلیس دوبی "هماهنگی‌های ویژه ای" کرده است. با مشاهده این صحنه، ماموران ایرانی به سمت جزایری می‌روند تا مانع از خروج وی شوند ولی او که پیشتر با اماراتی‌ها هماهنگ کرده بود از لابی هتل به پلیس زنگ می‌زند و مدعی می‌شود چند نفر مزاحم او شده اند. بعد از این تماس پلیس دوبی که برای دستگیری متهم، زمان زیادی برای رسیدن به هتل نیاز داشت، این بار بلافاصله سر می‌رسد و با ممانعت از انجام وظیفه ماموران ایرانی راه را برای خروج جزایری از هتل باز می‌کند و بدین ترتیب او در مقابل چشمان ماموران ایرانی و با مساعدت آشکار پلیس دوبی سوار تاکسی می‌شود و به سرعت محل را ترک می‌کند.
پس از این اتفاق ماموران پلیس ایران هم قسم می‌شوند که حتی اگر یک روز هم از عمرشان باقی باشد، جزایری را دستگیر کنند که این اتفاق ظرف دو هفته رخ می‌دهد و جزایری در یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس دستگیر می‌شود. حالا اتهام فرار هم به جرایم جزایری اضافه شده است. او بار دیگر به زندان برمی‌گردد تا ادامه محکومیتش را طی کند و احتمالا دیگر هیچ گاه آزادی و رفاه سابق را نخواهد داشت.

 

ماجرای آیت‌الله بهجت و شهرام جزایری

حجت‌الاسلام غلامی، از اعضای سابق دفتر حضرت آیت‌الله بهجت ره نقل کردند: «روزی شهرام جزایری، بر اساس ارتباط‌هایی که ایجاد کرده‌ بود
از فرزند آیت‌الله بهجت درخواست ملاقات با آقا را داشت. اما وقتی این جریان به اطلاع حضرت آیت‌الله بهجت رسید وی مخالفت کرد»
شهرام جزایری با طرح ترفندی، روزی به مقابل مسجد حضرت آیت الله بهجت در قم می رود تا وقتی که حضرت آقا از نماز فارغ می شوند، از فرصت استفاده‌ کند و وارد دفتر یا منزل آقا شود و ملاقاتی انجام دهد. به همین منظور بیرون مسجد منتظر می‌ماند تا نماز تمام شود و آقا از مسجد بیرون بیایند.
حضرت آیت الله بهجت همیشه سرشان پایین بود و به کسی نگاه نمی‌کردند . وقتی از مسجد خارج شدند، یکی از دوستان و نزدیکان شهرام جزایری به آیت الله بهجت نزدیک شد و به آقا گفت: حضرت آیت الله؛ آقای شهرام جزایری از تجار خیـّر تهران هستند و فعالیت‌های خیریه فراوانی انجام می‌دهند و برای عرض ارادت و دست‌بوسی خدمت رسیده‌اند، در این هنگام آقا سر مبارک را بالا‌گرفتند و به شهرام جزایری نگاهی کردند و فرمودند: «برو و از کارهای خیری که انجام داده ای توبه کن!».

شهرام جزایری  پس از گذراندن 13 سال حبس(11 سال اولیه + جریمه فرار) و پرداخت جریمه ها در سال 1393 آزاد شد.

 

منابع:

Rajanews.com
تابناک
مکتب نیوز
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
earanian.blogfa.com
جهان نیوز
جام جم
فارس

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۱۵
محمد مهدی متقی


متن شایعه:

زن: مگه اینجا مدرسه‌ی دولتی نیست؟!

مدیر: اگه دولتی نبود که می‌گفتم یک میلیون تومن بریز!

زن: آقا! آخه مدارس دولتی نباید شهریه بگیرن.

مدیر: این که شهریه نیس.
اسمش همیاریه!!!

زن: اسمش هر چی هست...
تلویزیون گفته به همه‌ی مدارس بخشنامه شده که مدارس دولتی هیچ‌گونه وجهی نمی‌تونن دریافت کنن.

مدیر: خب برو اسم بچت را تو تلویزیون بنویس!!
این قدر هم وقت منو نگیر!

زن: آقای مدیر!
من دو تا بچه یتیم دارم!
آخه از کجا بیارم؟!!

مدیر: خانم محترم!
وقتی وارد اینجا شدی رو تابلوش نوشته بود یتیم‌خونه یا مدرسه؟!
آقای مستخدم ، این خانم رو به بیرون راهنمایی کن!!!

زن با چشم‌های پر از اشک منتظر اتوبوس واحد بود.
اتومبیل مدل بالائی ترمز کرد و زن سوار شد.
روزنامه‌ای که روی صندلی جا مانده بود رو برداشت و بهش خیره شد.

کمیته‌ی مبارزه با فقر در جلسه‌‌ی امروز

ستاد مبارزه با بیسوادی

تیتر درشت بالای صفحه نوشته بود:
با ۲۰۰۰۰۰ زن خیابانی چه می‌کنید؟!!

زن با خودکاری که از کیفش بیرون آورده بود عدد را تصحیح کرد:
با ۲۰۰۰۰۱ زن خیابانی چه می‌کنید؟!!

اینجاست که صادق هدایت میگه:
فاحشه را خدا فاحشه نیافرید ،
آنان که در شهر نان قسمت می‌کنند،
او را لنگ نان گذاشته‌اند ، تا هر زمان لنگ هم آغوشی ماندند ،
او را به نانی بخرند!
کاش به جای گشت ارشاد، گشت شادی داشتیم . . .
هرکی شاد نبود، می بردن ازش می پرسیدن:
مشکلت چیه که شاد نیستی بگو ما حلش کنیم برات . . .!


خیلی عجیب است؛ درکشور مسلمان دنبال روزه خوار میگردند تا او را مجازات کنند، اما درطول سال سراغی از گرسنه ها نمیگیرند تا لقمه نانی به او دهند..!!!!!!

 این جمله هیتلر رو باید طلا گرفت:

میتوانستم تمام اعراب و یهود را قتل عام کنم...
ولی تعدادی از انها را زنده نگه داشتم تا دنیا بداند
چرا اصرار به قتل عامشان داشتم.
.
.
.
مرکل (صدر اعظم آلمان)

در آینده به کودکانمان خواهیم گفت که آوارگان عراق و سوریه به ما پناه آوردند در حالیکه به مکه و مدینه نزدیکتر بودند.

او حرفی زد که هیچ مسلمانی نتوانست جوابش را بدهد...حتما بخونینننن خوبه😒😒😒


پاسخ شایعه:

قسمت اول (متنی که احساسات مخاطب را هدف قرار می دهد.)

در ابتدا با داستانی مواجه میشویم که گوشه ای از حقایق و مشکلات اقتصادی جامعه را به یادمان می آورد ولی به منطق این داستان دو ایراد اساسی وارد است.

1-آیا هرکس که به مشکل اقتصادی برخورد باید به فاحشه تبدیل شود. البته شاید این منطق برای نویسنده متن  بعضی افراد قابل قبول باشد ولی برای انسان آزاد اندیش اصلا و ابدا.....

2-اصولا تمام فاحشه ها و زن های خیابانی به خاطر فقر به این وضع دچار نمیشوند بعضی مواقع زیاده خواهی و شهوت باعث این اتفاق می گردد.(اگر همانقدر که  در خانه هایمان نشسته ایم و وضع خراب فرهنگی و اقتصادی جامعه را به دولت و نظام و انقلاب ربط میدهیم به خودمان نگاه کنیم و از خود بپرسیم ما برای کمک به فقرا و جلوگیری ازفحشا چه کرده ایم دنیا گلستان می شود.)



قسمت دوم(صادق هدایت یا کاذب گمراه)

1-عمیقا خواهش می کنم به این نکته توجه کنیم که اگر سخنان و افکار صادق هدایت اندکی مفید و ارزشمند بود چرا خود صادق هدایت تبدیل به بیماری روانی شد و در آخر هم دست به خودکشی زد.

2-گر در زمان صادق هدایت هم گشت ارشاد بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



قسمت سوم:(فقرا!!!!)

در اسلامی که ما به آن معتقد هستیم  کمک به فقرا و نیازمندان یک اصل مهم است.

امام و پیشوای مسلمین علی (ع) همان کسی  است که وقتی حکومت نیمی از جهان آن زمان را در اختیار داشت شبها کیسه غذا بر دوش به منزل فقرا و گرسنگان میرفت تا آنان را سیر کند.

عمده کمکهایی هم که به دست فقرا میرسد از طرف مذهبی هاست و در ماه رمضان و محرم بیشترین کمک ها به نیازمندان صورت می گیرد.

و الا کسانی که به اسلام تهمت می زنند و دراین مملکت زندگی می کنند ذره ای به فکر فقرا نیستند.

 چراغ راهنمای ماشینشان به اندازه دیه یک انسان ارزش دارد.

و  پول شامپوی سگ خانگیشان  برابر حقوق یک کارگر زحمتکش است...............



قسمت چهارم (هیتلر را هم تحریف می کنند)

اهل مطالعه این جمله منسوب به هیتلر را شنیده اند که:

(میتوانستم تمام یهودیان را قتل عام کنم...

ولی تعدادی از انها را زنده نگه داشتم تا دنیا بداند

چرا اصرار به قتل عامشان داشتم.)

بله دروغگویانی که برای کوروش هزاران سخن و افسانه می سازند اضافه کردن یک(عرب) به جمله هیتلر که برایشان آب خوردن است.

برحسب اتفاق هیتلر روابط خوبی با اعراب داشت.




  قسمت پنجم  (پاسخ خانم مرکل)

سلام ما را به خانم مرکل ابلاغ نموده سپس به ایشان یاد اور شوید:

در آینده به کودکانتان بگویید شما (کشور آلمان)همان کسانی هستید که از رژیم صدام حمایت کردید و به او بمب شیمایی فروختید همان بمبهایی که کودکان و زنان ایرانی را هدف گرفتند  و با کمک دیگر کشورهای غربی به  عراق و افغانستان حمله کردید. رژیم کودک کش اسراییل  را به زیر دریایی اتمی مجهز کردید. از عربستان و وهابیان نامسلمان  حمایت کردید. و به داعش سلاح و بمب شیمیایی فروختید تا سوریه را نابود کنید .

آیا کشور آزاد و  سالم در کشور های اسلامی هم مرز با سوریه  باقی گذاشته اید!!! آورگان سوری کجا بروند ؟؟

اگر با ایران هم مرز بودند انها را با جان و دل میپذیرفتیم.

در میان کشور های اروپایی کمترین نیروی کار جوان را المان دارد. پذیرش اوارگان سوری هم علتش همین است نیروی کار ارزان و جوان برای دولت المان..........................


وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى

م.م.م



۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۰۳:۳۷
محمد مهدی متقی

قسمتی ار متن شبهه:

«بخشی از سخنرانی دکتر احمد دشتمرد استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران در انجمن جامعه شناسی ایران»

اگر ما میگوییم زمانی که پارس ها تمدن و دین داشتند، اعراب دختران خود را زنده به گور میکردند،
قطعا صد سال دیگر اعراب میگویند زمانیکه ما میزبان جام جهانب بودیم ایرانیها دخترانشان را به استادیوم راه نمی دادند..!! گفتیم : اقتصاد؟
گفتند : باید اسلامی شود.
گفتیم : فرهنگ؟
گفتند : باید اسلامی شود.
گفتیم : اخلاق؟
گفتند : مگر اخلاق غیر اسلامی هم داریم؟!
گفتیم : علوم انسانی؟
گفتند : انسانی چیست؟ بگو اسلامی!
گفتیم : روابط زن و مرد؟
گفتند : ای بابا..! چه معنی دارد این روابط؟!؟...........................................


پاسخ قسمت اول (افاضات اقای به اصطلاح جامعه شناس):

قطعاٌ صد سال دیگر اعراب می گویند: « زمانی که زنان ایرانی ..

 - ....  دانشمند بودند ما مردهامون هم عرضه هیچ کاری نداشتن فقط مصرف کننده بودن

-  .... خلبان بودند ، زنان ما تو بعضی کشورهامون اجازه رانندگی هم نداشتن

-  .... معاون رئیس جمهور و وزیرمی شدند توی بعضی کشورهای ما زنان حق رای هم نداشنند

نکته : نگاه های تنگ  و مغرضانه مانع از قضاوت صحیح می شود.

گفتیم که اینها همه باید اسلامی باشد ولی ادعا نمی کنیم که اسلامی شده . اگر اسلامی شده بود مسلماٌ مشکلات برطرف شده بود . از زمانی که جمهوری اسلامی مدعی حرکت بسوی ارمانهای اسلامی شد ، هیچگاه از توطئه ها ی دشمنان داخلی و خارجی فارغ نشده و بیشترین هزینه را در خنثی کردن این توطئه ها می پردازد . اگر به احکام اسلام بصورت کامل و همه جانبه عمل می شد نه اثری از اختلاس و رانت خواری بود و نه دیگر معضلات اجتماعی .

سال گذشته میلادی، لیستی در رسانه‌ها منتشر شد، آنچه در این لیست قابل توجه است، وجود کشورهای توسعه‌یافته در رده‌های بالای این جدول است. آمریکا، سوئد، فرانسه، کانادا، انگلستان و آلمان از جمله کشورهایی هستند که جزو ١٠ کشور پرتجاوز شناخته شده‌اند.!

و همه این فسادها نتیجه هوسرانی و دوری از اسلام است .

برای دریافت آمار بیماریهای روان پریشی ، خودکشی ها ، افسردگی ها و........... به منابع معتبر در اینترنت مراجعه کنید.

اگر کسی فکر کند فلسفه حج این است که خداوند فقط در عربستان است ناشی از حماقت اوست و الله جل جلاله در تمام عالم هستی قابل دسترسی است و از رگ گردن به ما نزدیک تر.«نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»

تلاش تمام  کسانی که با اسلام ضدیت دارند این  است که حکومت خونریز عربستان سعودی که ساخته شده و مورد حمایت حکومت های غربی است ، مساوی با اسلام قرار دهند. هر انسان منصف با هر مقدار هوش و مطالعه متوجه تفاوت اسلام متحجر عربستان و اسلام ناب محمدی می شود. مگر کسی که خود را به خواب زده باشد.

و توصیه من به همه کسانی که میخواهند اسلام را بشناسند مطالعه زندگی معصومین و قرآن است ولاغیر

(اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست.)

شما (آقای دشتمرد و همفکران ایشان) دچار هپروت هویت انسانی شدید که  اگر از عقل وانصاف بهره بگیرید مسلماٌ مداوا می شوید.

 

 اگر بدانیم  2 و نیم کیلو غذای سگ 81 هزار تومان و 2 و نیم کیلو برنج 2500 تومان

اگر بدانیم یک برس موی سگ 30 هزار تومان و برس معمولی 10 هزار تومان

اگر بدانیم قیمت یک ناخن گیر سگ 20 هزار تومان و ناخن گیر انسان 10 هزار تومان

اگر بدانیم قیمت لباس توله سگ 100 هزار تومان و لباس بچه 20 هزار تومان

آیا باید نتیجه بگیریم که سگ برتر از انسان است ؟

آیا ارزش سگ از انسان بالاتر است؟

 

همین آقای ظریف که عده ای او را قهرمان ملی می دانند و برایش سردست میشکنند جزو اولین کسانی بود که پس از انتخاب وزیر خارجه عربستان سعودی نامه تبریک برای او فرستاد. و بعد از توهین های پی در پی مقامات سعودی به مردم و مسئولین ایران هیچ عکس العمل قابل توجهی نشان نداد.

هم به ذلّت دست دادن به کسی که دستش به خون بیگناهان آلوده است معترضیم و هم می گوییم ذلّت امروز ظریف در راه نیافتن به عربستان و زانوزدن در مقابل امیر قطر از آن روزی نشأت می گیرد که برای حامی سعودی ها یعنی آمریکای نژادپرست لبخند ذلّت بار زد.

تک جمله ای حقارت آمیز ساخته عده ای وطن فروش...... مقایسه فستیوال ابجوخوری با کشتار عمدی حجاج ایرانی.. فقط سکوت می کنم و افسوس میخورم که حتی زبان فارسی و هویت ایرانیم را با چنین موجودات پستی شریک هستم...

 

پاسخ قسمت دوم (تاریخ اعراب):

1. از ۴ مورد ذکر شده در شبهه ، ۲ مورد یعنی واقعه عاشورا و کشته شدن مختار ، تقابل حق و باطل بوده است

2. جنگ و منازعات منحصر به اعراب نبوده و این رخداد در تاریخ تمام ملتهای جهان بوده و هست !
برای فهم آن اندکی مطالعه تاریخی کفایت می کند

3. بر خلاف ادعای نویسنده ، مکتب یهود از قرنها پیش و در طول تاریخ در حوادث جهان نقش آفرینی می کرده است
*
نقش یهود در حوادث صدر اسلام

http://www.pajoohe.com/25513/index.php?Page=definition&UID=25418

* نقش یهود در واقعه‌ عاشورا

http://www.rasanews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=152193

* نقش یهود در شهادت امامان معصوم (ع)

http://tahoor.com/fa/Article/View/114916

4. نقش آفرینی صهیونیسم در غالب جنایتها و قدرت طلبی ها در طول تاریخ ، از جمله آمریکا ، داعش و ... به چشم می آید

http://irna.ir/theme1/fa/pages/4.aspx?id=81495781&lang=fa&!rw!=true

 

 

 

پاسخ قسمت سوم(کم ارزش ترین پول دنیا):

دروغی دیگر
سه کشوری که کم ارزش ترین واحد پولی در جهان را دارند:

به گزارش نیویورک تایمز, سه کشوری که کم ارزشترین واحد‌های پولی جهان را در اختیار دارند به شرح زیر است:

1-زیمبابوه (بزرگترین اسکناس برابر با 10 میلیون دلار زیمبابوه)
هر ده میلیون دلار زیمبابوه برابر با حدود 4 دلار آمریکا

2-ویتنام (بزرگترین اسکناس برابر با 500 هزار دونگ ویتنام)
هر پانصد هزار دونگ ویتنام برابر با حدود 31٫37 دلار امریکا

3-اندونزی (زرگترین اسکناس برابر با 100 هزار روپیه اندونزی)
هر صد هزار روپیه اندونزی برابر با حدود 11٫05 دلار امریکا

 


۲۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۴ ، ۱۶:۵۰
محمد مهدی متقی


شاید بسیار شنیده باشید سؤالاتی هم چون: موضوع فلسطین به ما چه ارتباطی دارد؟! / چرا با وجود تمامی گرفتاری ها و مشکلات داخلی بازهم باید به فکر مسأله فلسطین باشیم؟! ما با دولت اسراییل مشکل داریم پس چرا با ملت اسرائیل دشمنی می کنیم؟

 

اما بسی جای تعجب دارد که برخی افراد در داخل کشور، سعی در القای شک و شبهه در این موضوع اساسی جهان اسلام بلکه بشریت دارند و با طرح سؤالاتی نامربوط و بی اساس می کوشند که اذهان جامعه مسلمان ایران را از این مسأله مهم دور سازند.

 

1- ما بعنوان یک مسلمان وظیفه داریم از هم کیشان و هم مذهبان خود درمقابل دشمنان مشترک، سکوت را جایز ندانسته و از آنها دفاع نماییم.


دین اسلام، دین رحمت و عطوفت و حمایت بین دوستان است و گرایشات قومی و نژادی و گروهی درآن راه ندارد. پس سخن به میان آوردن از اینکه ما ایرانی هستیم و منازعه بین عرب و عجم مسبوق به سابقه بوده و مارا چه به حمایت از اعراب؛ کاملاً مردود است.


در قرآن خدا آمده است: «محمّداً رسول الله الذین معوا اشداء علی الکفّار رحماء بینهم»(فتح/29) که این آیه اشاره مستدل و مستقیم بر وحدت و یکپارچگی و مهربانی با هم کیشان و هم مسلکان و برخورد شدید و قاطع با کفار و ظالمان داشته و دارد که مصداق عینی "الکفّار" در جهان امروزی آمریکا و اسرائیل غاصبند.

 

2- هویت ملّی ایرانیان درتضاد آشکار با موجودیت اسرائیلیان قرار دارد بطوریکه هیچ وجه اشتراکی فی مابین ما و آنها وجود نداشته و ندارد.


عقاید، افکار، آداب، سنن، اندیشه، اعتقادات، نگرش و دریک کلام منافع ایران و اسرائیل در برابر هم قرار دارند که این امر نیز لزوم مبارزه با آنها را دوچندان می کند.



بعنوان مثال؛ ترویج ایران هراسی و نشان دادن چهره ای موحش از ایران و ایرانی در نزد افکار عمومی بین الملل؛ ترور ناجوانمردانه دانشمندان هسته ای جمهوری اسلامی؛ تجهیز و تعلیم گروهک های ضد انقلاب در جهت اقدامات خرابکارانه در ایران و قربانی کردن هموطنان بی گناه و هم چنین جای دادن فرقه ها، گروه ها و سازمان های معاند و مخالف با مردم و نظام اسلامی ایران؛ تنها گوشه ای از فعالیتهای این رژیم درجهت ضدیّت با ملت و نظام جمهوری اسلامی است که می توان به آنها اشاره کرد.

 

علت اصلی دشمنی با ما رژیم غاصب و جلاد اسرائیل در یک کلمه این است که اساساً یک کشور یا دولت نیست و فقط برای "دشمنی با مسلمانان" تأسیس شده است. فقط یک پایگاه نظامی صهیونیسم بین‌الملل، برای تصرف اراضی و سرمایه‌های مادی و معنوی خاور میانه است. پس هر عاقلی، با دشمن خود، دشمن است.

 

علت دشمنی بین مردم ایران و اسراییل:

 

تاریخ گواهی می دهد ساکنان اسرائیل از نقاط دیگر جهان به سرزمین فلسطین آمده اند و در یک فرایند غیر متعارف، کشوری به نام اسرائیل را شکل داده اند، تردیدی نیست و بازگشت سرزمین های اشغالی به صاحبان اصلی اش، ‌آرمانی غیر قابل اغماض در جهان اسلام به شمار می رود.

 

عمده مهاجران یهودی ،‌ با گرایش های صهیونیستی به این سرزمین آمده اند و بسیاری از آنان چه در تأسیس اسرائیل و چه در رشد و نمو و اداره آن در 6 دهه گذشته نقش آفرین بوده اند.

در این میان دارندگان گرایش های صهیونیستی که از منظری ایدئولوژیک به ماجرا می نگرند،‌ خود را موظف به عداوت با ما می دانند که نباید با خوش بینی و ساده لوحی، از آنها غافل شد.

 

بر خی می پرسند آیا کودکی که در کشوری به نام اسرائیل به دنیا آمده و طبق آیه قرآن "با فطرت پاک متولد شده است" ‌را می توانیم صهیونیست و دشمن بنامیم و حکم به نابودی او کنیم؟؟

پاسخ این سوال این است این  کودک تا وقتی که کودک است و خوب و بد را تشخیص نمی دهد.

دشمن ذاتی هیچ ملتی نیست ولی همین کودک وقتی به یک فرد بزرگسال در جامعه تبدیل می شود.و تاریخ شصت ساله جنایت و غارت پدران خود را می بیند دو راه پیش روی خود دارد یا دولت تروریست تشکیل شده توسط پدران خود را تایید و حمایت کند و یا به هرنحوی با آن به مخالفت برخیزد اینجاست که اگر گزیته اول را انتخاب کند دشمن هر انسان آزاده ای با هر مذهب و عقیده ای خواهد بود.

پس علت اصلی دشمنی ما، عدم قبول مشروعیت غصب کشور و خاک دیگران است.

 اگر دزدان جنایتکار خانه‌ی همسایه شما را غصب کردند، اهالی آن را بیرون ریختند و آنجا را پایگاه کردند برای غصب خانه‌های دیگران در عین حال با شما اظهار دوستی نمودند حتی اگر شما به هیچ مذهبی پایبند نباشید وجدان و انسانیت شما اجازه دوستی با دزدان و غاصبان را می دهد؟؟

 

یکی از شگردهای اسراییل در سالهای اخیر ‌این است که مدام بر دوستی با مردم ایران و متمایز کردن مردم از حاکمیت تاکید می کنند و حتی در مقاطعی درباره برخی مشکلات داخلی کشورمان با مردم ایران ابراز همدردی کرده اند.

 

حتی اگر کسی مسلمان هم نباشد و فقط ملی‌گرا باشد، می‌داند و می‌فهمد که نقطه‌ی آغاز اسرائیل به عنوان پایگاه نظامی صهیونیسم بین‌الملل به مرکزیت امریکا و انگلیس، سرزمین فلسطین بود، اما هدف کلی و نقطه انجام، تمام خاورمیانه است که کشور او را نیز شامل می‌گردد.

 

واقعیت این است که حکومت  ایران و مردم ایران اراده ای برای قتل عام 6 میلیون انسان ساکن در اسرائیل ندارد و حتی تصور چنین اقدامی نیز در میان ایرانی ها محال است؛ مگر فرهنگ اصیل ایرانی و آموزه های "دین صلح و رحمت"، ‌این اجازه را به ما می دهد که حتی بر فرض توان،‌ 6 میلیون انسان را بکشیم و با وجدانی آسوده به خانه برگردیم؟!

 

 بلکه بهترین راه برای حل بحران 60 ساله فلسطین،‌ برگزاری یک همه پرسی عمومی با شرکت تمام ساکنان اصلی فلسطین است.

از این رو، موضع جمهوری اسلامی این است که می‌گوید: از مردم فلسطین (اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی)، برای تعیین سرنوشت‌شان رأی‌گیری کنید.

در خاتمه دقت شود که در تعاملات [سیاسی، اقتصادی، امنیتی، فرهنگی و ...] بین کشورها، مقوله‌ی "دوستی و دشمنی" با مقوله "ارتباط" بسیار متفاوت است. ما با هر کشوری که موافق و همسو نباشد نیز می‌توانیم "ارتباط" داشته باشیم، و البته در هر "ارتباطی" باید به منافع توجه شود. اما ارتباطِ دوستی با دشمنی که قصد هلاکت را دارد، احمقانه است و سرنوشت و نتیجه‌ای جز همین فلاکتی که بر سر اعراب و سایر دوستداران "اسرائیل" آمده نخواهد داشت.

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۴ ، ۰۷:۱۲
محمد مهدی متقی